p29
جونگکوک که از راضی کردن تهیونگ واسه نرفتن پیش مشاور کاملا راضی بود، به سمت راهرو به راه افتاد و تهیونگ هم پشت سرش رفت، وقتی جونگکوک با دستای لرزونش در خونه رو زد الکس بلافاصله در رو باز کرد و با لبخند به چهره ی نگران دوستش خیره شد.
_هی جئون چرا انقدر پوکری؟
جونگکوک که از خجالت سرخ شده بود با لکنت گفت:
_هی-هیچی
_پسر خجالت نکش باشه؟
_باشه
تهیونگ که از حال خوب جونگکوک و الکس مطمئن شد دستش رو کنار چهارچوب در تکیه داد.
_من دیگه باید برگردم بیمارستان
نگاهی به الکس کرد و ادامه داد:
_اگه چیزی لازم داشتین خبرم کن
الکس سری تکون داد و گفت:
_واقعا ممنونم واسه کمکت...نظرت چیه واسه اینکه بتونم یکم از کاری که کردی رو جبران کنم شب بیای پیش ما،هوم؟
_اوه الکس واقعا نیازی به جبران نیست کاری نکردم که...
_تعارف نکن مرد! تو که واحدت همینجاعه، همین راه رو باید برگردی، امشب به جای اینکه شام بخری بیا پیش ما دیگه!
تهیونگ چشمکی زد و گفت:
_پس شب میبینمتون آقایون
و بعد از خدافظی مختصری به سمت ماشینش رفت و به سمت بیمارستان حرکت کرد.
.
.
.
.
جونگکوک با حالت معذبی به سمت اتاقش رفت و با درآوردن لباساش به سمت حموم حرکت کرد.
توی حموم مدام به اتفاقات گذشته فکر میکرد...انگار توی گذشتهش یه کیزی عجیب بود، چرا یه قسمتی از گذشته براش مبهم بود؟ قبلا توجه خاصی به اون بازه ی زمانی نمیکرد ولی الان براش همه چیز خیلی عجیب بود...
همونجوری که آب روی بدن خوش فرم و عضلانیش سر میخورد، زیر لب زمزمه کرد:
_کیم تهیونگ...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
_هی جئون چرا انقدر پوکری؟
جونگکوک که از خجالت سرخ شده بود با لکنت گفت:
_هی-هیچی
_پسر خجالت نکش باشه؟
_باشه
تهیونگ که از حال خوب جونگکوک و الکس مطمئن شد دستش رو کنار چهارچوب در تکیه داد.
_من دیگه باید برگردم بیمارستان
نگاهی به الکس کرد و ادامه داد:
_اگه چیزی لازم داشتین خبرم کن
الکس سری تکون داد و گفت:
_واقعا ممنونم واسه کمکت...نظرت چیه واسه اینکه بتونم یکم از کاری که کردی رو جبران کنم شب بیای پیش ما،هوم؟
_اوه الکس واقعا نیازی به جبران نیست کاری نکردم که...
_تعارف نکن مرد! تو که واحدت همینجاعه، همین راه رو باید برگردی، امشب به جای اینکه شام بخری بیا پیش ما دیگه!
تهیونگ چشمکی زد و گفت:
_پس شب میبینمتون آقایون
و بعد از خدافظی مختصری به سمت ماشینش رفت و به سمت بیمارستان حرکت کرد.
.
.
.
.
جونگکوک با حالت معذبی به سمت اتاقش رفت و با درآوردن لباساش به سمت حموم حرکت کرد.
توی حموم مدام به اتفاقات گذشته فکر میکرد...انگار توی گذشتهش یه کیزی عجیب بود، چرا یه قسمتی از گذشته براش مبهم بود؟ قبلا توجه خاصی به اون بازه ی زمانی نمیکرد ولی الان براش همه چیز خیلی عجیب بود...
همونجوری که آب روی بدن خوش فرم و عضلانیش سر میخورد، زیر لب زمزمه کرد:
_کیم تهیونگ...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
۳.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.