پارت179
#پارت179
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتم اومد که سعی کردم خونسرد باشم اما با حرفی که زد واقعا تعجب کردم...
+ اگه میخوای بری برو.
راه بازه برات
دقیق توی چشماش زل زدم تا ببینم داره راست میگه یا دروغ؟! اما انقد مرموز بود که نمیتونستم از چشماش چیزیو بخونم
_ اصلا حوصله ی شوخی ندارم الان...
+ شوخی ندارم باهات
برو ببینم میخوای کجا بری...
یه لحظه انگار تمام دنیارو بهم دادن و به کیانا اشاره زدم تا بریم...
از در خارج شدیم و بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم همراه کیانا به سمت خیابون اصلی دوییدیم...
نفسم که گرفت ، چند تا دم و باز دم کردم تا حالم اوکی شه
کیانا نفس نفس زنان گفت:
+ خب اسکل چرا دیگه میدویی؟؟ مثل ادمیزاد اهسته برو دیگه
دستمو به شکمم زدم که تیر میکشید و بخاطر گرسنگی به قارو قور افتاده بود
_ اخ اینو نمیشناسی تو...
سادیسم داره...
ترسیدم یهو پشیمون بشه...
+ هوفف.
الان اسنپ میگیرم برای خونتون پس
_ خونمون؟! ولی من نمیتونم برم اونجا کیانا
کیانا با چشمای فراخ شده نگام کرد و گفت:
+ یعنی چییی؟! پس خُلی فرار کردی؟؟ یا چِل شدی غنچه؟!
_ خب من اگه الان برم اونجا کسی منو راه نمیده که
+ پس میخوای کجا بمونی امشب؟
_ نمیشه بیام خونه ی شما؟!
+ دیوونه شدی؟؟ اگه یهو این شوهر روانیت مارو دنبال کنه و ادرس خونمونو پیداکنه چی؟! بخدا بابام گردن میزنه منو...
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتم اومد که سعی کردم خونسرد باشم اما با حرفی که زد واقعا تعجب کردم...
+ اگه میخوای بری برو.
راه بازه برات
دقیق توی چشماش زل زدم تا ببینم داره راست میگه یا دروغ؟! اما انقد مرموز بود که نمیتونستم از چشماش چیزیو بخونم
_ اصلا حوصله ی شوخی ندارم الان...
+ شوخی ندارم باهات
برو ببینم میخوای کجا بری...
یه لحظه انگار تمام دنیارو بهم دادن و به کیانا اشاره زدم تا بریم...
از در خارج شدیم و بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم همراه کیانا به سمت خیابون اصلی دوییدیم...
نفسم که گرفت ، چند تا دم و باز دم کردم تا حالم اوکی شه
کیانا نفس نفس زنان گفت:
+ خب اسکل چرا دیگه میدویی؟؟ مثل ادمیزاد اهسته برو دیگه
دستمو به شکمم زدم که تیر میکشید و بخاطر گرسنگی به قارو قور افتاده بود
_ اخ اینو نمیشناسی تو...
سادیسم داره...
ترسیدم یهو پشیمون بشه...
+ هوفف.
الان اسنپ میگیرم برای خونتون پس
_ خونمون؟! ولی من نمیتونم برم اونجا کیانا
کیانا با چشمای فراخ شده نگام کرد و گفت:
+ یعنی چییی؟! پس خُلی فرار کردی؟؟ یا چِل شدی غنچه؟!
_ خب من اگه الان برم اونجا کسی منو راه نمیده که
+ پس میخوای کجا بمونی امشب؟
_ نمیشه بیام خونه ی شما؟!
+ دیوونه شدی؟؟ اگه یهو این شوهر روانیت مارو دنبال کنه و ادرس خونمونو پیداکنه چی؟! بخدا بابام گردن میزنه منو...
۳.۸k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.