𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁷
لیا بالای سر جونگکوک بود ...
شاید واقعا عاشق و دلباخته اش شده بود ...
پارچه را از روی پیشانی عشقش برداشت ...
بوسه ای بر پیشانی اش زد ...
جونگکوک در خواب و بیداری بود ...
دستان لیا را فشرد و اسم هایون رو بر زبانش جاری کرد!
لیا با بغض برای آرام کردن جونگکوک گفت : بله سرورم ...
جونگکوک به سختی گفت : من ازت معذرت می خوام ...من بهت قول میدم تنهات نذارم تا جانگ لیا اذیتت نکنه !
............................................................
هایون با عجله وارد اتاق شد و لیا رو کنار جونگکوک دید ...
لیا به هایون تعظیم کوتاهی میکنی و میگه :ملکه بهتره اینجوری وارد نشین چون ممکنه واستون دردسر بشه ...
هایون :من هرجور دلم بخواد به دیدن همسرم میام و امثال تو و پدرت نمیتونن مانع من بشن!
لیا دستش رو بلند کرد تا یک سیلی به صورت معصوم هایون بزند اما احساس کرد کسی دستش رو در هوا گرفته ...
سرش را برگردوند و با چهره درهم و عصبی بانو جانگ می مواجه شد!
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁷
لیا بالای سر جونگکوک بود ...
شاید واقعا عاشق و دلباخته اش شده بود ...
پارچه را از روی پیشانی عشقش برداشت ...
بوسه ای بر پیشانی اش زد ...
جونگکوک در خواب و بیداری بود ...
دستان لیا را فشرد و اسم هایون رو بر زبانش جاری کرد!
لیا با بغض برای آرام کردن جونگکوک گفت : بله سرورم ...
جونگکوک به سختی گفت : من ازت معذرت می خوام ...من بهت قول میدم تنهات نذارم تا جانگ لیا اذیتت نکنه !
............................................................
هایون با عجله وارد اتاق شد و لیا رو کنار جونگکوک دید ...
لیا به هایون تعظیم کوتاهی میکنی و میگه :ملکه بهتره اینجوری وارد نشین چون ممکنه واستون دردسر بشه ...
هایون :من هرجور دلم بخواد به دیدن همسرم میام و امثال تو و پدرت نمیتونن مانع من بشن!
لیا دستش رو بلند کرد تا یک سیلی به صورت معصوم هایون بزند اما احساس کرد کسی دستش رو در هوا گرفته ...
سرش را برگردوند و با چهره درهم و عصبی بانو جانگ می مواجه شد!
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
۳.۶k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.