خاکستر عشق ۸
خاکستر عشق ۸
دلم از رقص گندمزار سرخوش
و از بوی خوش گندم بود شاد
از آن امواج نا آرام موزمون
که زلف زرد گندم داده بر باد
نگاهم از گل زیبای گندم
به یاد یار گل اندامم افتاد
تمام خرمنم هر آنچه کشتم
فدای خرمن زلف سیه باد
ز بوی خیس گندم زیر باران
دل از عطر تن تو می کند یاد
ز نرمی لب و آغوش گرمت
دلم از غصه و غم گشته آزاد
نگاهت آتشی در خرمن انداخت
ز کار چشم عاشق پیشه فریاد
ندارم طاقت دوری دگر هیچ
مکن همراهی هجران و بیداد
بدان جز عاشق ویرانه چون من
کسی هرگز به غربت تن نمی داد
بیا در پیش هامون تا مگر چند
شود ویرانه های این دل آباد
دلم از رقص گندمزار سرخوش
و از بوی خوش گندم بود شاد
از آن امواج نا آرام موزمون
که زلف زرد گندم داده بر باد
نگاهم از گل زیبای گندم
به یاد یار گل اندامم افتاد
تمام خرمنم هر آنچه کشتم
فدای خرمن زلف سیه باد
ز بوی خیس گندم زیر باران
دل از عطر تن تو می کند یاد
ز نرمی لب و آغوش گرمت
دلم از غصه و غم گشته آزاد
نگاهت آتشی در خرمن انداخت
ز کار چشم عاشق پیشه فریاد
ندارم طاقت دوری دگر هیچ
مکن همراهی هجران و بیداد
بدان جز عاشق ویرانه چون من
کسی هرگز به غربت تن نمی داد
بیا در پیش هامون تا مگر چند
شود ویرانه های این دل آباد
۳.۲k
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.