Real Story P.3
My 2019 real story start from a hi...
نگات کردم و خندیدم ، بم چشمک زدی . من او لحظه واقعا شهید شدم
بعدش رفتیم تو یک کلاسی که شام بخوریم ؛ من بهت گفتم دستبندتو دوست دارم ، بعد تو گفتی ولی من یک چیز دیگرو با تو دوست دارم فرانسویش با تو مورد علاقمه
موقع رفتن بت گفتم : بهم گفتی تانو دوست نداری ، پس کیو دوست داری ؟ گفتی سانی می دونستم اما یک درصد گفتم شاید توعم دوستم داشته باشی
گفتی واسه چی ؟ گفتم موقع رفتن تو حیاط بت می گم
دقیقا لحظه ی خداحافظی دم گوشت گفتم ولی من تورو دوست دارم و دویدم نفهمیدی ولی من خالی شدم
خب می دونی سخته اینکه کراشت باهمه ی دنیا لاس بزنه
امروز مدرسه انلاین بود یک برف قشنگی میاد ، از دیشب داره میباره :)
فردا هم انلاین شد ، کلی خدا خدا کردم حضوری شه که بعد چتامون ، هانولو ببینم و ببینم عکس و العملش چیه ولی خب نشد ولی گفتن سه شنبه حضوریه
کلی ذوق دارم
می دونم اون الان تو فکر سانیه و کارامون اثلا براش مهم نیست . اگرم این نوشته رو بخونه میگه من چه اسکلیم ولی خو حداقل قرار نیست بخونه
من هانولو
My Jungkook
سیو کردم
چون یک بار وقتی خیلی بهم نزدیک بودیم و داشتیم به لبای هم نگاه می کردیم و می خوندیم بچه ها گفتن شما دوتا تهکوکین بعد هانول به من گفت :
My Teahyung
بخاطر همون منم جانگکوک من سیوش کردم
خب !
امروز به یک نتیجه ای رسیدم
هانول نمی تونه از سانی دست بکشه ، اون واقعا اونو دوستش داره
من می دونستم دوستش داره ولی گفتم شاید فقط یک کراش سادس ولی اینجوری نیست هانول واقعا عاشق سانی شده
کل فکر و ذهنش شده سانی درست عین من در مقابل خودش
خب واقعا بدجوری حالم گرفتس ولی نمی تونی مجبورش کنم دوستم داشته باشه امروز می خواستم یعنی از چند روز قبل بش فکر کرده بودم که عین اون ویدوعه چتمون تو پینترست برم اون حرکتو کنم و بعدش برم اونور ببینم (دست روی دیوار) عکس العمل چیه ولی واقعا دیدم نمی تونه از سانی دست بکشه منم دیگه میرم به جیمینم می چسبم
نگات کردم و خندیدم ، بم چشمک زدی . من او لحظه واقعا شهید شدم
بعدش رفتیم تو یک کلاسی که شام بخوریم ؛ من بهت گفتم دستبندتو دوست دارم ، بعد تو گفتی ولی من یک چیز دیگرو با تو دوست دارم فرانسویش با تو مورد علاقمه
موقع رفتن بت گفتم : بهم گفتی تانو دوست نداری ، پس کیو دوست داری ؟ گفتی سانی می دونستم اما یک درصد گفتم شاید توعم دوستم داشته باشی
گفتی واسه چی ؟ گفتم موقع رفتن تو حیاط بت می گم
دقیقا لحظه ی خداحافظی دم گوشت گفتم ولی من تورو دوست دارم و دویدم نفهمیدی ولی من خالی شدم
خب می دونی سخته اینکه کراشت باهمه ی دنیا لاس بزنه
امروز مدرسه انلاین بود یک برف قشنگی میاد ، از دیشب داره میباره :)
فردا هم انلاین شد ، کلی خدا خدا کردم حضوری شه که بعد چتامون ، هانولو ببینم و ببینم عکس و العملش چیه ولی خب نشد ولی گفتن سه شنبه حضوریه
کلی ذوق دارم
می دونم اون الان تو فکر سانیه و کارامون اثلا براش مهم نیست . اگرم این نوشته رو بخونه میگه من چه اسکلیم ولی خو حداقل قرار نیست بخونه
من هانولو
My Jungkook
سیو کردم
چون یک بار وقتی خیلی بهم نزدیک بودیم و داشتیم به لبای هم نگاه می کردیم و می خوندیم بچه ها گفتن شما دوتا تهکوکین بعد هانول به من گفت :
My Teahyung
بخاطر همون منم جانگکوک من سیوش کردم
خب !
امروز به یک نتیجه ای رسیدم
هانول نمی تونه از سانی دست بکشه ، اون واقعا اونو دوستش داره
من می دونستم دوستش داره ولی گفتم شاید فقط یک کراش سادس ولی اینجوری نیست هانول واقعا عاشق سانی شده
کل فکر و ذهنش شده سانی درست عین من در مقابل خودش
خب واقعا بدجوری حالم گرفتس ولی نمی تونی مجبورش کنم دوستم داشته باشه امروز می خواستم یعنی از چند روز قبل بش فکر کرده بودم که عین اون ویدوعه چتمون تو پینترست برم اون حرکتو کنم و بعدش برم اونور ببینم (دست روی دیوار) عکس العمل چیه ولی واقعا دیدم نمی تونه از سانی دست بکشه منم دیگه میرم به جیمینم می چسبم
۱۳.۷k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.