ادامه
ادامه
'"""""""""""""""""""
رانگ"
جلوی در بیمارستان وایستاده ام.
پسره که اومد بیرون رفتم دنبالش و از گردنش گرفتم و پرتش کردم زمین.
کشیدمش بردم سمت ماشین خودم
نیک: از جونم چی میخوای
رانگ:اومده بودی و داد میزدی سر ات هوم
انداختمش تو ماشین و نشستم پشت فرمون مستقیم
رفتم سمت ایستگاه پلیس
وقتی رسیدم از ماشین انداختمش پایین و شروع کردم به زدنش. خودم از قصد اومدم اینجا...
به هرحال احمقم دیه...
پلیسا اومدن و منو جدا کردن ازش لبم که گوشه اش زخم شده بود خون میومد ابرومم شکسته بود
دستامم که دیدن حریفم نمیشن دستبند زدن
***
به پلیس روبه روم نگاه کردم که رفیقمه
رفیقش: کله خراب احمق این چه کاری بود هان
الان چیکار میکنی باید زنگ بزنیم به پدرت
رانگ: مگه بچه ام بابام رو چیکار داری
خودم نشستم دارم جواب میدم بهت
دست لای موهاش کرد و گفت
رفیقش: دیوونه شدم رانگ از تو این عشق سوزانت
حال پسره اصن خوب نیست سرش بخاطر این که پرتش کردی زمین شکسته دستش هم همینطور
رانگ: به یه ور*م
رفیقش: هوف
از اتاق رفت بیرون
منم به دستبندم نگاه کردم
یکم بالاترش تتو بود روش تتوی شیر بود...
"شوگا"
گوشیم زنگ خورد باک هیون بود
جواب دادم
باک هیون: سلام آقای مین خوب هستین
شوگا: سلام ممنون
باک هیون: راستش جناب آقای مین باید بگم که ران. الان اینجا تو ایستگاه پلیسه بخاطر دعوا کردن با یه پسره اینجوری شده و اینجاست
شوگا: چی دعوا با کی اصن سر کی سرچی
باک هیون: خوب اسم پسره نیک بوده انگار دوس پسر ات است
شوگا: آهان قضیه اونه مهم نیس الان بیشتر زده یا خورده
باک هیون: راستش انقدر زده که پسره سرش شکسته
و دستش...
شوگا: مهم نیس ولش کنید یا باید بیام
باک هیون: نه نیازی نیس ولی پسره حالش بده و این براش دردسر ساز میشه
شوگا: هوف چه بد این پسره فق نحسی داره
باک هیون: بله من. میرم تا کار های رانگ رو انجام بدم
شوگا: ممنونم...جبران میکنم برات هیون الان نمیتونم بیام چون حال ات ممکنه باز خراب بشه
هیون: نه مشکلی نیس خدافظ
شوگا: خدافظ
"نامجون"
پسره کله خراب دعوا کرده با نیک اونم جلوی پاسگاه پلیس این چه کاره احمقانه ایه آخه...
*یک هفته بعد
ات رو از بیمارستان مرخص کردیم و اومدیم خونه
گذاشتم ات رو روی تختش و پتو رو کشیدم روش
رفتم پایین و...
'"""""""""""""""""""
رانگ"
جلوی در بیمارستان وایستاده ام.
پسره که اومد بیرون رفتم دنبالش و از گردنش گرفتم و پرتش کردم زمین.
کشیدمش بردم سمت ماشین خودم
نیک: از جونم چی میخوای
رانگ:اومده بودی و داد میزدی سر ات هوم
انداختمش تو ماشین و نشستم پشت فرمون مستقیم
رفتم سمت ایستگاه پلیس
وقتی رسیدم از ماشین انداختمش پایین و شروع کردم به زدنش. خودم از قصد اومدم اینجا...
به هرحال احمقم دیه...
پلیسا اومدن و منو جدا کردن ازش لبم که گوشه اش زخم شده بود خون میومد ابرومم شکسته بود
دستامم که دیدن حریفم نمیشن دستبند زدن
***
به پلیس روبه روم نگاه کردم که رفیقمه
رفیقش: کله خراب احمق این چه کاری بود هان
الان چیکار میکنی باید زنگ بزنیم به پدرت
رانگ: مگه بچه ام بابام رو چیکار داری
خودم نشستم دارم جواب میدم بهت
دست لای موهاش کرد و گفت
رفیقش: دیوونه شدم رانگ از تو این عشق سوزانت
حال پسره اصن خوب نیست سرش بخاطر این که پرتش کردی زمین شکسته دستش هم همینطور
رانگ: به یه ور*م
رفیقش: هوف
از اتاق رفت بیرون
منم به دستبندم نگاه کردم
یکم بالاترش تتو بود روش تتوی شیر بود...
"شوگا"
گوشیم زنگ خورد باک هیون بود
جواب دادم
باک هیون: سلام آقای مین خوب هستین
شوگا: سلام ممنون
باک هیون: راستش جناب آقای مین باید بگم که ران. الان اینجا تو ایستگاه پلیسه بخاطر دعوا کردن با یه پسره اینجوری شده و اینجاست
شوگا: چی دعوا با کی اصن سر کی سرچی
باک هیون: خوب اسم پسره نیک بوده انگار دوس پسر ات است
شوگا: آهان قضیه اونه مهم نیس الان بیشتر زده یا خورده
باک هیون: راستش انقدر زده که پسره سرش شکسته
و دستش...
شوگا: مهم نیس ولش کنید یا باید بیام
باک هیون: نه نیازی نیس ولی پسره حالش بده و این براش دردسر ساز میشه
شوگا: هوف چه بد این پسره فق نحسی داره
باک هیون: بله من. میرم تا کار های رانگ رو انجام بدم
شوگا: ممنونم...جبران میکنم برات هیون الان نمیتونم بیام چون حال ات ممکنه باز خراب بشه
هیون: نه مشکلی نیس خدافظ
شوگا: خدافظ
"نامجون"
پسره کله خراب دعوا کرده با نیک اونم جلوی پاسگاه پلیس این چه کاره احمقانه ایه آخه...
*یک هفته بعد
ات رو از بیمارستان مرخص کردیم و اومدیم خونه
گذاشتم ات رو روی تختش و پتو رو کشیدم روش
رفتم پایین و...
۲۰.۴k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.