مافیای عاشق پارت ۴ :)
(از زبان جیهوپ)
دختر رنگش پریده بود بش گفت حالت خوبه با صدای اروم گفت:اره..تورا ماشیک بودسم از پرسید : اون عوضی میخاد با من چیکار کنه منو برای چی میخاد😢جیهوپ:اون اسمش کوکه نه عوضی بعدشم اون با تو نمیخاد س.ک.س کنه اونومیخاد ت فقط تو پیشش باشی...
با این حرف جیهوپ اینگار حال ا/ت بهتر شد و گریش بند اومد سوار ماشین شد... توی راه عمارت کوک بودن و همین طور ا/ت فکر میکرد به مامانش به باباش به بانی که یهو پرید .
(از زبان ا/ت) وای بانی بانی با اینکه کوچیکه ولی اگر کسی اذیتم کنه تیکه پارش میکنه تو همین فکر بود که لبخند خبیثی زد😈
رو به کوک کرد و گفت میشه لطفا بریم خونه وسایلم رو بردارم کوکی یه کمی مکث کرد و به راننده دستور داد بره سمت عمارت ا/ت.....
به عمارت رسیدند همه پیاده شدند ا/ت جلو از همه هرکت کرد حدود ۱۰۰تا بادیگارد دور تا دور عمارت بودند و همین تور که ا/ت میرفت ا نا احترام میذاشتن ا/ترسید و رفت بالا تو اتاقش بقیه هم پشت سرش ا مدن تو اتاق ا/ت داد زد:هوی چرا سرتون رو انداختین پاین ا مدین داخل که یهوی بانی بدو بدو اومد پرید روی
ا/ت و لیسش میزد
دختر رنگش پریده بود بش گفت حالت خوبه با صدای اروم گفت:اره..تورا ماشیک بودسم از پرسید : اون عوضی میخاد با من چیکار کنه منو برای چی میخاد😢جیهوپ:اون اسمش کوکه نه عوضی بعدشم اون با تو نمیخاد س.ک.س کنه اونومیخاد ت فقط تو پیشش باشی...
با این حرف جیهوپ اینگار حال ا/ت بهتر شد و گریش بند اومد سوار ماشین شد... توی راه عمارت کوک بودن و همین طور ا/ت فکر میکرد به مامانش به باباش به بانی که یهو پرید .
(از زبان ا/ت) وای بانی بانی با اینکه کوچیکه ولی اگر کسی اذیتم کنه تیکه پارش میکنه تو همین فکر بود که لبخند خبیثی زد😈
رو به کوک کرد و گفت میشه لطفا بریم خونه وسایلم رو بردارم کوکی یه کمی مکث کرد و به راننده دستور داد بره سمت عمارت ا/ت.....
به عمارت رسیدند همه پیاده شدند ا/ت جلو از همه هرکت کرد حدود ۱۰۰تا بادیگارد دور تا دور عمارت بودند و همین تور که ا/ت میرفت ا نا احترام میذاشتن ا/ترسید و رفت بالا تو اتاقش بقیه هم پشت سرش ا مدن تو اتاق ا/ت داد زد:هوی چرا سرتون رو انداختین پاین ا مدین داخل که یهوی بانی بدو بدو اومد پرید روی
ا/ت و لیسش میزد
۱۸۳.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.