p②
همون جور سینه خیز رفتم جلو اول بچه رو رد کردم و دادمش بهشون
دکتر*زنه*: میتونی بیایی بیرون؟
لیا: ن جام نمیشه
دکتر: زود باشید یکم دیگه اینجا رو باز کنید
راه رو برام باز کردن و تونستم برم بیرون
وقتی رفتم بیرون نفس عمیقی کشیدم
لیا: اخیییش هوای تازه
لیا: اون زیر مادر اون بچه هم هست اونم باید بیارید بیرون گیر کرده
دکتر: باشه ما الان اونم میاریم بیرون
دکتر: کیم ناجون بیا این خانم رو ببر و بهش رسیدگی کن
نامجون: بله چشم
اون پسره اومد سمتم و دستمو گرفت بلند شدم اما دو قدم نرفته بودم ک خوردم زمین بخاطر زخم پام بود
اون پسره نشست و ی دستشو گذاشت زیر پام اون یکی هم پشت کمرم و بلندم کرد و برد داخل یکی از کانکسا منو گذاشت روی یکی از تخت ها و ب یکی دیگه گفت ک بیاد ک بهم سرم وصل کنه
اما قبل از اینکه سرم وصل کنه
نامجون: لباستو دربیار
لیا: چی؟ برای چی؟
نامجون: باید چند تا چیز بهت روی قفسه سینت وصل کنم
لیا: ولی من نمیخام
نامجون: گفتم دربیار
لحنش خیلی جدی و محکم بود ک منو میترسوند پس تیشرت بلندی ک تنم بود رو دراوردم اما ی نیم تنه مشکی زیرش داشتم
اومد سمتم و اون سیم ها رو بهم وصل کرد و رو ب پسره گفت*توجه یقه نیم تنش بازه برای همین تونست سیم ها رو بهش وصل کنه*
نامجون: من میرم تو هم سرم بهش وصل کن
جیمین: باشه
حمایت ها خییییلی کمه اگه حمایت نکنید دیگه نمیزارم فقط دو سه نفر حمایت میکنن😔💔
دکتر*زنه*: میتونی بیایی بیرون؟
لیا: ن جام نمیشه
دکتر: زود باشید یکم دیگه اینجا رو باز کنید
راه رو برام باز کردن و تونستم برم بیرون
وقتی رفتم بیرون نفس عمیقی کشیدم
لیا: اخیییش هوای تازه
لیا: اون زیر مادر اون بچه هم هست اونم باید بیارید بیرون گیر کرده
دکتر: باشه ما الان اونم میاریم بیرون
دکتر: کیم ناجون بیا این خانم رو ببر و بهش رسیدگی کن
نامجون: بله چشم
اون پسره اومد سمتم و دستمو گرفت بلند شدم اما دو قدم نرفته بودم ک خوردم زمین بخاطر زخم پام بود
اون پسره نشست و ی دستشو گذاشت زیر پام اون یکی هم پشت کمرم و بلندم کرد و برد داخل یکی از کانکسا منو گذاشت روی یکی از تخت ها و ب یکی دیگه گفت ک بیاد ک بهم سرم وصل کنه
اما قبل از اینکه سرم وصل کنه
نامجون: لباستو دربیار
لیا: چی؟ برای چی؟
نامجون: باید چند تا چیز بهت روی قفسه سینت وصل کنم
لیا: ولی من نمیخام
نامجون: گفتم دربیار
لحنش خیلی جدی و محکم بود ک منو میترسوند پس تیشرت بلندی ک تنم بود رو دراوردم اما ی نیم تنه مشکی زیرش داشتم
اومد سمتم و اون سیم ها رو بهم وصل کرد و رو ب پسره گفت*توجه یقه نیم تنش بازه برای همین تونست سیم ها رو بهش وصل کنه*
نامجون: من میرم تو هم سرم بهش وصل کن
جیمین: باشه
حمایت ها خییییلی کمه اگه حمایت نکنید دیگه نمیزارم فقط دو سه نفر حمایت میکنن😔💔
۱۵.۰k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.