خرابکار 𝐩𝐚𝐫𝐭 ³
ویو ا/ت:
بلند شدم رفتم [🧖♀️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت شرکت رفتم تو نشستم ک دیدم بادیگارد میگه اقای کیم تهیونگ امدم گفتم بهشون بگن بیاد تو
وقتی امد تو شروع کردیم به صحبت کردن راجب به مسئله شرکتشون
وقتی تموم شد
بهم گفت فردا هم باز میاد تا باهم صحبت
کنیم داشتم راجب به مسئله فکر میکردم
ک گوشیم زنگ خورد
دیدم هوپیه جواب دادم
گفت
هوپی. سلام خوبی؟
ا/ت.سلام مرسی
هوپی. فردا با تهیونگ توی شرکت یه جلسه میخوام برگزار کنم اگر میشه ازت میخوام بیای شرکتم
ا/ت.باشه حتما
هوپی. ممنون بای
ا/ت.بای
قطع کردم ک دیدم بادیگارد میگه فردا برای تولد مادرم دعوت شدم گفتم بگو نمیتونم بیام چون جلسه ای مهم برام پیش امده و بعد براش جبران میکنم
╬╬═════════════╬╬
ویو جیهوپ:
به ا/ت زنگ زدم گفتم برای فردا جلسه ای مهم با تهیونگ گذاشتم تا بیاد و باهم جلسه رو تموم کنیم کارم تموم شد حرکت کردم سمت عمارت
وقتی رسیدم دیدم لونا [دوست [👩] هوپی]
داره شام درست میکنه رفتم از پشت [🫂]
کردم بعد وقتی شام حاضر شد رفتیم و شروع کردیم به خوردنش
وقتی تموم شد رفتیم و
توی [🫂] هم خوابیدیم
وقتی صبح شد رفتم[🧖♂️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت شرکت وقتی رسیدم دیدم ته و ا/ت هم اونجان رفتم توی دفتر کارم منتظر موندم تا زمان مناسب برسه ک...
.
.
.
.
.
.
╬╬═════════════╬╬
خماری💃
شرط:25 لایک
هپی مپی 700 تایی🍷💃
بلند شدم رفتم [🧖♀️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت شرکت رفتم تو نشستم ک دیدم بادیگارد میگه اقای کیم تهیونگ امدم گفتم بهشون بگن بیاد تو
وقتی امد تو شروع کردیم به صحبت کردن راجب به مسئله شرکتشون
وقتی تموم شد
بهم گفت فردا هم باز میاد تا باهم صحبت
کنیم داشتم راجب به مسئله فکر میکردم
ک گوشیم زنگ خورد
دیدم هوپیه جواب دادم
گفت
هوپی. سلام خوبی؟
ا/ت.سلام مرسی
هوپی. فردا با تهیونگ توی شرکت یه جلسه میخوام برگزار کنم اگر میشه ازت میخوام بیای شرکتم
ا/ت.باشه حتما
هوپی. ممنون بای
ا/ت.بای
قطع کردم ک دیدم بادیگارد میگه فردا برای تولد مادرم دعوت شدم گفتم بگو نمیتونم بیام چون جلسه ای مهم برام پیش امده و بعد براش جبران میکنم
╬╬═════════════╬╬
ویو جیهوپ:
به ا/ت زنگ زدم گفتم برای فردا جلسه ای مهم با تهیونگ گذاشتم تا بیاد و باهم جلسه رو تموم کنیم کارم تموم شد حرکت کردم سمت عمارت
وقتی رسیدم دیدم لونا [دوست [👩] هوپی]
داره شام درست میکنه رفتم از پشت [🫂]
کردم بعد وقتی شام حاضر شد رفتیم و شروع کردیم به خوردنش
وقتی تموم شد رفتیم و
توی [🫂] هم خوابیدیم
وقتی صبح شد رفتم[🧖♂️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت شرکت وقتی رسیدم دیدم ته و ا/ت هم اونجان رفتم توی دفتر کارم منتظر موندم تا زمان مناسب برسه ک...
.
.
.
.
.
.
╬╬═════════════╬╬
خماری💃
شرط:25 لایک
هپی مپی 700 تایی🍷💃
۳۰.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.