★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: ۲
جیهوپ: خوب از این ببد منو استاد صدا میزنید
مینا _ می سون: چشم استاد
جیهوپ: افرین
پرستار: استاد استاد(داد)
جیهوپ: چی شده؟
پرستار: یه بیمار میخواد خودشو از پشته بون برت کنه
جیهوپ: خیله خب بچها برید لباساتون رو عوض کنید سریع
مینا _ می سون: چشم استاد
جیهوپ: سریع
(اماده شدن)
می سون: ما اماده ایم
جیهوپ: بریم سریع سریع
رفتیم بالا پشته بون که یه دختری نزدیک بود خودشو از بالا پرت کنه که استاد جیهوپ گفت👇🏻
جیهوپ: سلنا گومز بیا اینجا داری با خودت چکار میکنی
سلنا: میخوام بمیرم
می سون: سلنا نکن برا چی میخوای خودتو بکشی
سلنا: که از این بیماری کی خلاص میشم(گریه)
جونگکوک: سلنا ما برای این بیماری یه راه حل پیدا میکنم نترس
سلنا: دارین دروغ میگید(داد و گریه)
مینا: سلنا ببین من بهت قول میدم برای این بیماری یه راه حلی پیدا میکنیم
سلنا:(گریه)
جونگکوک یهو سلنا رو گرفت و سلنا رو بردیم تو اتاق
۵ دقیقه بعد
منو جونگکوک داشتیم درباره بیماری سلنا تحقیق میکردیم که جونگکوک گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون
می سون: بله؟
جونگکوک: شب بریم بیرون
می سون: عا باشه
جونگکوک: ممنون
می سون: خواهش
شب شد
شب شد و اماده شدم برم بیرون
که مینا با تعجب بهم گفت 👇🏻
مینا: می سون چرا انقدر خوشگل شدی
می سون: مگه چیه
مینا: با این لباس دله استاد جونگکوکو میبری (ذوق مرگ)
می سون: برو بابا
مینا: دیگه دسته خودم نیست دیگه دل تو دلم نیست (میرقصید)
می سون: تو دیونه ای (خنده)
مینا: گیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
می سون:(خنده)
مینا: خوب برو دیر میشه کراشت منتظرته
می سون: میزنمتا
مینا: گوه خوردم گوه خوردم (خنده)
می سون: پس یاد بگیر ازین گوه خوریا نکنی (خنده)
★بچها یه دعوا پش اومده برم پارت بعدی رو میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: ۲
جیهوپ: خوب از این ببد منو استاد صدا میزنید
مینا _ می سون: چشم استاد
جیهوپ: افرین
پرستار: استاد استاد(داد)
جیهوپ: چی شده؟
پرستار: یه بیمار میخواد خودشو از پشته بون برت کنه
جیهوپ: خیله خب بچها برید لباساتون رو عوض کنید سریع
مینا _ می سون: چشم استاد
جیهوپ: سریع
(اماده شدن)
می سون: ما اماده ایم
جیهوپ: بریم سریع سریع
رفتیم بالا پشته بون که یه دختری نزدیک بود خودشو از بالا پرت کنه که استاد جیهوپ گفت👇🏻
جیهوپ: سلنا گومز بیا اینجا داری با خودت چکار میکنی
سلنا: میخوام بمیرم
می سون: سلنا نکن برا چی میخوای خودتو بکشی
سلنا: که از این بیماری کی خلاص میشم(گریه)
جونگکوک: سلنا ما برای این بیماری یه راه حل پیدا میکنم نترس
سلنا: دارین دروغ میگید(داد و گریه)
مینا: سلنا ببین من بهت قول میدم برای این بیماری یه راه حلی پیدا میکنیم
سلنا:(گریه)
جونگکوک یهو سلنا رو گرفت و سلنا رو بردیم تو اتاق
۵ دقیقه بعد
منو جونگکوک داشتیم درباره بیماری سلنا تحقیق میکردیم که جونگکوک گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون
می سون: بله؟
جونگکوک: شب بریم بیرون
می سون: عا باشه
جونگکوک: ممنون
می سون: خواهش
شب شد
شب شد و اماده شدم برم بیرون
که مینا با تعجب بهم گفت 👇🏻
مینا: می سون چرا انقدر خوشگل شدی
می سون: مگه چیه
مینا: با این لباس دله استاد جونگکوکو میبری (ذوق مرگ)
می سون: برو بابا
مینا: دیگه دسته خودم نیست دیگه دل تو دلم نیست (میرقصید)
می سون: تو دیونه ای (خنده)
مینا: گیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
می سون:(خنده)
مینا: خوب برو دیر میشه کراشت منتظرته
می سون: میزنمتا
مینا: گوه خوردم گوه خوردم (خنده)
می سون: پس یاد بگیر ازین گوه خوریا نکنی (خنده)
★بچها یه دعوا پش اومده برم پارت بعدی رو میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۱۰.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.