پارت3
پارت3
اجوما. چشم .. با تعجب
اجوما رفت گفت و همه رفتن الان فقط جیمین و ات تو خونه هستم جیمین رفت جلوی تلویزیون و به ات گفت
+بیب خوراکی بیار
-چشم
ات رفت خوراکی اورد و به جیمین داد ات خواست بره که جیمین دست ات رو گرفت و انداخت رو پاهاش
-چیکار میکنی
+همین جا بمون بیب
-اخه..
+همین که گفتم
-چشم
فیلم ترسناک بود و ات خیلی می ترسید که یک جن امد جلوی تصویر و اتدجیمین رو از ترس بغل کرد
ویو جیمین
داشتم فیلم میدیدم که ات از ترس افتاد بغلم
پایان
ببخشید اگه کم بود دستم شکست
شرط
نداریم🤩🤩
اجوما. چشم .. با تعجب
اجوما رفت گفت و همه رفتن الان فقط جیمین و ات تو خونه هستم جیمین رفت جلوی تلویزیون و به ات گفت
+بیب خوراکی بیار
-چشم
ات رفت خوراکی اورد و به جیمین داد ات خواست بره که جیمین دست ات رو گرفت و انداخت رو پاهاش
-چیکار میکنی
+همین جا بمون بیب
-اخه..
+همین که گفتم
-چشم
فیلم ترسناک بود و ات خیلی می ترسید که یک جن امد جلوی تصویر و اتدجیمین رو از ترس بغل کرد
ویو جیمین
داشتم فیلم میدیدم که ات از ترس افتاد بغلم
پایان
ببخشید اگه کم بود دستم شکست
شرط
نداریم🤩🤩
۱۰۸
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.