تک پارتی جین
ساعت ۱۲ شب بود و جین هنوز خونه نیومده بود.
معمولا ساعت ۸ یا دیگه دیرش ۱۰ خونه بود ولی الان چی؟
دوساعت گذشته بوده و تو خونه تنها بودی
خونه بزرگی داشتین و همین یکی از دلایل ترسیدنت میشد.
به میز غذا که همونجوری روی میز بود نگاه کردی.
خیلی میترسیدی چون قبلش هم یه فیلم ترسناک دیده بودی.
چندبار صدای بازوبسته شدن درو شنیدی ولی از جات تکون نخوردی.
همه چی به طور عجیبی مشکوک بود.
یه دفعه صدای زنگ گوشیت بلند شد رفتی سمت گوشی و جواب دادی و روی بلند گو گذاشتی که با صدای ارومش تونستی یکمی ارامش بگیری و ترس رو از خودت دور کنی.
جین:چاگی چی شده
ات:جین میشه زودتر بیای خونه
جین:دارم میام بیبی
وقتی جین رسید خونه یه دل سیر بغلش کردی و همه چیزو براش تعریف کردی و اونم با صدای ارامش بخشت بهت اطمینان داد که دیگه هیچوقت دیر نمیکنه و قرار نیست هیچوقت این اتفاق تکرار بشه!
پایان
معمولا ساعت ۸ یا دیگه دیرش ۱۰ خونه بود ولی الان چی؟
دوساعت گذشته بوده و تو خونه تنها بودی
خونه بزرگی داشتین و همین یکی از دلایل ترسیدنت میشد.
به میز غذا که همونجوری روی میز بود نگاه کردی.
خیلی میترسیدی چون قبلش هم یه فیلم ترسناک دیده بودی.
چندبار صدای بازوبسته شدن درو شنیدی ولی از جات تکون نخوردی.
همه چی به طور عجیبی مشکوک بود.
یه دفعه صدای زنگ گوشیت بلند شد رفتی سمت گوشی و جواب دادی و روی بلند گو گذاشتی که با صدای ارومش تونستی یکمی ارامش بگیری و ترس رو از خودت دور کنی.
جین:چاگی چی شده
ات:جین میشه زودتر بیای خونه
جین:دارم میام بیبی
وقتی جین رسید خونه یه دل سیر بغلش کردی و همه چیزو براش تعریف کردی و اونم با صدای ارامش بخشت بهت اطمینان داد که دیگه هیچوقت دیر نمیکنه و قرار نیست هیچوقت این اتفاق تکرار بشه!
پایان
۲۷.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.