تک پارتی وقتی جونگ کوک مریض میشه
ا.ت ویو
امروز از کمپانی برگشتم خونه رفتم لباشم رو پوشیدم و نشتم تلویزیون دیدم تا کوکی بیاد .
صدای زنگ در اومد رفتم باز کردم کوکی داشت از سرما میلرزید چون برف اومده بود
کوک گفت:سلام عشقم (بیحال)
ا.ت :سلام عزیزم حالت خوبه
کوک:خیلی سردمه
ا.ت ویو
بردم گذاشتمش روی کاناپه رفتم پاو بیارم دیدیم خوابیده
داشت لرز میکرد تب داشت خیلی خیلی نگران شده بودم زنگ زدم تهیونگ
(تیهونگ برادر ا.ت )
تهیونگ:سلام ا.ت جونم خوبی چیزی شده
ا.ت :سلام اوپا جونگ کوک حالش خیلی بده میشه بیای ببریمش بيمارستان
تهیونگ:اره
تا اوپا بیاد رفتم یکم یخ ریختم تو ی کیسه و اروم روی بدن کوک زدم
وقتی تهیونگ اومد بردیمش بیمارستان خیلی حالش بد بود داشتم گریه می کردم دست تهیونگ دستم رو گرفت و دلداریم داد
ویوکوک
وقتی بیدار شدم دیدم ا.ت داره گریه میکنه گفتم :عشقم لیدی گریه نکن حالم خوبه (بیحال)
ا.ت:م من خیلییی دوست دارم و بدون تو میمیرم
و کوک و تهیونگ و ا.ت به خانه برگشتن
بچها اولین تک پارتیم بود 😅
امروز از کمپانی برگشتم خونه رفتم لباشم رو پوشیدم و نشتم تلویزیون دیدم تا کوکی بیاد .
صدای زنگ در اومد رفتم باز کردم کوکی داشت از سرما میلرزید چون برف اومده بود
کوک گفت:سلام عشقم (بیحال)
ا.ت :سلام عزیزم حالت خوبه
کوک:خیلی سردمه
ا.ت ویو
بردم گذاشتمش روی کاناپه رفتم پاو بیارم دیدیم خوابیده
داشت لرز میکرد تب داشت خیلی خیلی نگران شده بودم زنگ زدم تهیونگ
(تیهونگ برادر ا.ت )
تهیونگ:سلام ا.ت جونم خوبی چیزی شده
ا.ت :سلام اوپا جونگ کوک حالش خیلی بده میشه بیای ببریمش بيمارستان
تهیونگ:اره
تا اوپا بیاد رفتم یکم یخ ریختم تو ی کیسه و اروم روی بدن کوک زدم
وقتی تهیونگ اومد بردیمش بیمارستان خیلی حالش بد بود داشتم گریه می کردم دست تهیونگ دستم رو گرفت و دلداریم داد
ویوکوک
وقتی بیدار شدم دیدم ا.ت داره گریه میکنه گفتم :عشقم لیدی گریه نکن حالم خوبه (بیحال)
ا.ت:م من خیلییی دوست دارم و بدون تو میمیرم
و کوک و تهیونگ و ا.ت به خانه برگشتن
بچها اولین تک پارتیم بود 😅
۵.۴k
۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.