وانشات:Vampire love پارت آخر
پاهاش دست سالمش رو روی شونه ی مردونه ی تهیونگ گذاشت و با بی حالی نگاه صورت غرق در لذت اون کرد تهیونگ که متوجه بی حال شدن ا\ت شده بود دستش رو پشت کمر اون گذاشت و آروم ازش جدا شد . با زبونش خون باقی مونده روی لباش رو لیسید و ا\ت تلو تلو خوران وزنش رو روی تهیونگ انداخت .
تهیونگ نگاه نگرانش رو به صورت رنگ پریده اون دوخت و به سمت تخت بزرگ سلطنتی وسط اتاق برد ا\ت روی تخت دراز کشید و با صدایی که از ته چاه میومد گفت + حالا تو مجبوری پیشم بمونی چون هم من به زهر دندونای تو معتاد شدم هم تو به خون من . تهیونگ نالید: اما این زهر خون تو رو مسموم میکنه تو شاهزاده ای موقع تاج گذاریت نیازه که وارد حوض مقدس بشی و اون موقع برات دردسر ساز میشه . ا\ت لبخندی زد و گفت + اشکالی نداره در عوض تورو در کنارم دارم . تهیونگ با چشم های اشکی گفت : من کنارت میمونم ولی نه اینطوری . بعد کنار اون روی تخت در از کشید و دستاش رو دور بدن بی جون اون حلقه زد و بوسه آرومی روی ل*ب هاش زد و زمزمه کرد : منو نگهبان شخصیت کن قول میدم نذارم کسی بهت آسیب بزنه . چشم های آبیش دنبال چشم های سرخ رنگ تهیونگ دوید و گفت + قبول میکنم . تهیونگ خوشحال بود چون حالا دیگه آشوب رو درون قلبش احساس نمیکرد
تهیونگ نگاه نگرانش رو به صورت رنگ پریده اون دوخت و به سمت تخت بزرگ سلطنتی وسط اتاق برد ا\ت روی تخت دراز کشید و با صدایی که از ته چاه میومد گفت + حالا تو مجبوری پیشم بمونی چون هم من به زهر دندونای تو معتاد شدم هم تو به خون من . تهیونگ نالید: اما این زهر خون تو رو مسموم میکنه تو شاهزاده ای موقع تاج گذاریت نیازه که وارد حوض مقدس بشی و اون موقع برات دردسر ساز میشه . ا\ت لبخندی زد و گفت + اشکالی نداره در عوض تورو در کنارم دارم . تهیونگ با چشم های اشکی گفت : من کنارت میمونم ولی نه اینطوری . بعد کنار اون روی تخت در از کشید و دستاش رو دور بدن بی جون اون حلقه زد و بوسه آرومی روی ل*ب هاش زد و زمزمه کرد : منو نگهبان شخصیت کن قول میدم نذارم کسی بهت آسیب بزنه . چشم های آبیش دنبال چشم های سرخ رنگ تهیونگ دوید و گفت + قبول میکنم . تهیونگ خوشحال بود چون حالا دیگه آشوب رو درون قلبش احساس نمیکرد
۹۰.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.