زندگی جدیدم پارت 10
ویو ات
داشتیم میرفتیم بیرون به درو ترفم نگاه کردم
دخترا چقدر خوشگلن و لباس هاشون چقدر قشنگ منم دلم خاست مث اونا باشم همین جوری زل زده بودم روشن وایی چقدر خوشگلن هعییی ای کاش منم خوشگل به دنیا میمومدم مث اونا به تهیونگ گفتم
ات_ تهیونگ تا حالا عاشق شدی
تهیونگ_ نه
ات_ چرا اخه ببین اینجا چقدر دختراشون خوشگلن اصلن رو یکشون هم کراش نبودی
تهیونگ _ همه چی به زیبای نیست ذات ادم مهم تره
ات_ ولی بایدم ترف خوشگل باشه دیگ
تهیونگ_ من به نظرم درون ادم مهم تر از زیبای
ات_ با خنده راست میگی
تهیونگ_بعدشم تو از اونا خوشگل تری
ات_ بله؟
تهیونگ_ تو از همه اون دخترا خوشگل تری
ات_ قلبم تون تون میزد اولن برا یک بهم میگفت خوشگلی وایی قلبم چش شدهههه داشتم از ذوق اب میشدم خوشحال شدم یک بهم گفت تو خوشگلی
ویو تهیونگ
من چی گفتم ر٫یدم اخخخ نباید بهش این حرف هارو میزدم ولی انگار اون خوشحال شده
وقتی دیدیم خوشحال نمیدونم چرا منم خوشحال شدم وا من چرا اینجوری شدم اهه بهش فکر نکنم بهتره
اوف من الان دادش خرمو کجا پیدا کنم همش تخصیر اون جونگکوک هست هی دادشمو با خودش میبره بیرون اصلن ول کنش نیست فکر کنم تو خونه جونگکوک باشن اره شاید اونجا باشن
تهیونگ_ ات
ات _ جانم
تهیونگ_ بیا بیا برگردیم
ات_ ها چرا
تهیونگ_ فکر کنم جیمین خونه جونگکوک باشه
ات_ همین دیشب باهاش اشنا شدم
تهیونگ_ اره
ات_مگه خونش کجاست؟
تهیونگ_ پیش ماست
ات_ اهانههه
تهیونگ_داشتیم میرفتیم رسیدم در خونشون زدم بله همین طوری که فکر میکردم اقا جیمین اونجا بود خودش در باز کرد
جیمین_ بله دادش
تهیونگ_ تو چرا اینجا مگه خونه رو به خودت نسبردم
جیمین_ها ببخشد یادم رف
تهیونگ_ الان میای بریم خونه
جیمین_ من میخام بمونم
تهیونگ_ من باید برم سرکار ات پ پیش کی بمونه
جیمین _ پیش ما
تهیونگ_ اوفف باش
تهیونگ_ ات تو اینجا بمون
ات_ باشه
داشتیم میرفتیم بیرون به درو ترفم نگاه کردم
دخترا چقدر خوشگلن و لباس هاشون چقدر قشنگ منم دلم خاست مث اونا باشم همین جوری زل زده بودم روشن وایی چقدر خوشگلن هعییی ای کاش منم خوشگل به دنیا میمومدم مث اونا به تهیونگ گفتم
ات_ تهیونگ تا حالا عاشق شدی
تهیونگ_ نه
ات_ چرا اخه ببین اینجا چقدر دختراشون خوشگلن اصلن رو یکشون هم کراش نبودی
تهیونگ _ همه چی به زیبای نیست ذات ادم مهم تره
ات_ ولی بایدم ترف خوشگل باشه دیگ
تهیونگ_ من به نظرم درون ادم مهم تر از زیبای
ات_ با خنده راست میگی
تهیونگ_بعدشم تو از اونا خوشگل تری
ات_ بله؟
تهیونگ_ تو از همه اون دخترا خوشگل تری
ات_ قلبم تون تون میزد اولن برا یک بهم میگفت خوشگلی وایی قلبم چش شدهههه داشتم از ذوق اب میشدم خوشحال شدم یک بهم گفت تو خوشگلی
ویو تهیونگ
من چی گفتم ر٫یدم اخخخ نباید بهش این حرف هارو میزدم ولی انگار اون خوشحال شده
وقتی دیدیم خوشحال نمیدونم چرا منم خوشحال شدم وا من چرا اینجوری شدم اهه بهش فکر نکنم بهتره
اوف من الان دادش خرمو کجا پیدا کنم همش تخصیر اون جونگکوک هست هی دادشمو با خودش میبره بیرون اصلن ول کنش نیست فکر کنم تو خونه جونگکوک باشن اره شاید اونجا باشن
تهیونگ_ ات
ات _ جانم
تهیونگ_ بیا بیا برگردیم
ات_ ها چرا
تهیونگ_ فکر کنم جیمین خونه جونگکوک باشه
ات_ همین دیشب باهاش اشنا شدم
تهیونگ_ اره
ات_مگه خونش کجاست؟
تهیونگ_ پیش ماست
ات_ اهانههه
تهیونگ_داشتیم میرفتیم رسیدم در خونشون زدم بله همین طوری که فکر میکردم اقا جیمین اونجا بود خودش در باز کرد
جیمین_ بله دادش
تهیونگ_ تو چرا اینجا مگه خونه رو به خودت نسبردم
جیمین_ها ببخشد یادم رف
تهیونگ_ الان میای بریم خونه
جیمین_ من میخام بمونم
تهیونگ_ من باید برم سرکار ات پ پیش کی بمونه
جیمین _ پیش ما
تهیونگ_ اوفف باش
تهیونگ_ ات تو اینجا بمون
ات_ باشه
۴.۹k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.