سناریو🍷
به زور نا مادریت امروز قرار بود با کسی ازدواج کنی که دشمنت بود
لباس سفید پر زرق برقی که برای عروسی پوشیده بودی رو توی اینه نگاه میکردی
اماده بودی
..........
وارد سالن شدی دست دور بازوی اون بود
کسی نمیدونست قرار چه اتفاقی بیفته
بر خلاف فکر نا مادریت که الان باید اخمو باشی
و عصبی لبخند زیبایی و فریب دهنده ای روی لبت بود
موقع ی بوسیدنت با اون شد
خودتو نزدیکه به لباش کردی و دستتو دور گردنش حلقه کردی و جوری که فقط اون متوجه بشه لب زدی
_چیه خوشحالی نه؟
ولی بیا با شماره ی معکوس خوشحالیت تو از بین ببریم
سه ......دو....یک
با صدای رگبار تفنگ عروسی با تم سفید تبدیل شد به یه عروسی با تم قرمز و یه عالمه مرده
تمام ادم هات ریختن توی سالن
اون که ترس برش داشته بود و با تعجب به تمام مهمون هایی که عرق در خون بودن نگاه میکرد
خواست تفنگشو در بیاره
با گلوله ای که توی مغزش خالی شد افتاد روی زمین
و دستی دور کمرت حلقه شد و در گوشت اروم زمزمه کرد
+دارلینگ فکر نمیکنی خیلی بهش نزدیک شده بودی
_نمیدونم شاید
بوسه ای سطحی به لبت زد که تو ادامه دادی
_یعنی الان من عروس قاتلم ؟
+نه ما میشیم .......
عروس و داماد قاتل......
لباس سفید پر زرق برقی که برای عروسی پوشیده بودی رو توی اینه نگاه میکردی
اماده بودی
..........
وارد سالن شدی دست دور بازوی اون بود
کسی نمیدونست قرار چه اتفاقی بیفته
بر خلاف فکر نا مادریت که الان باید اخمو باشی
و عصبی لبخند زیبایی و فریب دهنده ای روی لبت بود
موقع ی بوسیدنت با اون شد
خودتو نزدیکه به لباش کردی و دستتو دور گردنش حلقه کردی و جوری که فقط اون متوجه بشه لب زدی
_چیه خوشحالی نه؟
ولی بیا با شماره ی معکوس خوشحالیت تو از بین ببریم
سه ......دو....یک
با صدای رگبار تفنگ عروسی با تم سفید تبدیل شد به یه عروسی با تم قرمز و یه عالمه مرده
تمام ادم هات ریختن توی سالن
اون که ترس برش داشته بود و با تعجب به تمام مهمون هایی که عرق در خون بودن نگاه میکرد
خواست تفنگشو در بیاره
با گلوله ای که توی مغزش خالی شد افتاد روی زمین
و دستی دور کمرت حلقه شد و در گوشت اروم زمزمه کرد
+دارلینگ فکر نمیکنی خیلی بهش نزدیک شده بودی
_نمیدونم شاید
بوسه ای سطحی به لبت زد که تو ادامه دادی
_یعنی الان من عروس قاتلم ؟
+نه ما میشیم .......
عروس و داماد قاتل......
۱۳.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.