تصورات چانیول
پنج روزه که باهاش قهری حتی نگاه هم بهش نمی ندازی امروزم جمعه ست . رفته بودی حموم اومدی بیرون داشتی مو هاتو خشک میکردی که چانی اومد نشست رو مبل و داشت تو رو که جلوی میز ارایشت وایساده بودی تماشا میکرد. موهاتو که خشک کردی می خواستی کرم بزنی به صورتت که چانی در یک لحظه خیلی سریع از پشت سر بغلت کرد و سرشو توی گردنت فرو کرد و خیلی اروم کنار گوشت زمزمه کرد: ا/ت تو حق داری باهام قهر کنی و حق داری باهام حرف نزنی ولی هیچ وقت حق ندری لبای شکریتو و خودتو ازم دریغ کنی بیبی گرل فهمیدی؟
تو که خودتم دلت براش تنگ شده ولی می خواستی بیشتر حرصش بدی گفتی: ولم کن اقای پارک
چانی: نه مثل اینکه نفهمیدی الان جوری بهت بفهمونم که اسم اقای پارک شد بلرزی به خودت بد گرل
و بعد محکم لباشو کوبوند به لبت و وحشیانه مک میزد و در همون حال بردت سمت تخت و....
اون شب شب خیلی سخت و عشقولانه ای بود😏😈💜
خب امیدوارم دوست داشته باشید اگر نظری یا انتقادی داشتید خوشحال میشم بدونم
اینم در خواست یکی از دوستان در خواست ها پذیرفته میشه
تو که خودتم دلت براش تنگ شده ولی می خواستی بیشتر حرصش بدی گفتی: ولم کن اقای پارک
چانی: نه مثل اینکه نفهمیدی الان جوری بهت بفهمونم که اسم اقای پارک شد بلرزی به خودت بد گرل
و بعد محکم لباشو کوبوند به لبت و وحشیانه مک میزد و در همون حال بردت سمت تخت و....
اون شب شب خیلی سخت و عشقولانه ای بود😏😈💜
خب امیدوارم دوست داشته باشید اگر نظری یا انتقادی داشتید خوشحال میشم بدونم
اینم در خواست یکی از دوستان در خواست ها پذیرفته میشه
۱۶.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.