عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
part 9
بعد از اون حرف ا/ت جیمین کلی ذوق می کنه
¥روز بعد¥
ا/ت از همه یه افراد عمارت زود تر بیدار میشه حتی خدمت کار ها میره پایین توی آشپزخونه و یه لیوان آب می خوره بعدم فضولیش گل می کنه که توی اتاق های عمارت چه خبره همه اتاق ها را با آرومی درشون باز می کنه میبینی تا میرسه به آخرین اتاق درش باز می کنه می ره تو که میبینه جیمین توش خوابیده (در واقع اتاق خوابشه) میره بالای سرش
ا/ت:وای خدا چقدر کیوت خوابیده نازی نازی ببخشید که موهایه نازت کندم (دست روی سرش میکشه)
□(بیداره ولی خودش زده به خواب)
بعد از چند دقیقه ا/ت پایین تخت خوابش می بره جیمین بلند میشه ا/ت میبینه اون بغل میکنه می زاره روی تخت بعد از اتاق میره بیرون که یه دفعه به یونا می خوره
□آخ سرم
یونا:آیی جلوتو ببین
□هیس آروم ا/ت خوابه
یونا:چی ا/ت خوابه
□آره بیا ببین
یونا رفت دیدی که ا/ت روی تخت خوابیده بعد در بستن رفتن بیرون
یونا:چرا ا/ت اینجا خوابیده اصلا اینجا اتاق کیه
□اتاق منه چون صبح امد توی اتاقم مو هام ناز کرد از من به خواطر کند مو ها معذرت خواهی کرد
یونا:چی اتاق تو نکنه شما دیشب پیش هم خوابیدین
□نه نه گفتم که صبح امد
یونا:باشه باشه منم باور کردم
یونا دوید رفت توی اتاق خودش ا/ت خودشو پرت کرد روی تخت از سر ذوق جیغ آرومی زد
part 9
بعد از اون حرف ا/ت جیمین کلی ذوق می کنه
¥روز بعد¥
ا/ت از همه یه افراد عمارت زود تر بیدار میشه حتی خدمت کار ها میره پایین توی آشپزخونه و یه لیوان آب می خوره بعدم فضولیش گل می کنه که توی اتاق های عمارت چه خبره همه اتاق ها را با آرومی درشون باز می کنه میبینی تا میرسه به آخرین اتاق درش باز می کنه می ره تو که میبینه جیمین توش خوابیده (در واقع اتاق خوابشه) میره بالای سرش
ا/ت:وای خدا چقدر کیوت خوابیده نازی نازی ببخشید که موهایه نازت کندم (دست روی سرش میکشه)
□(بیداره ولی خودش زده به خواب)
بعد از چند دقیقه ا/ت پایین تخت خوابش می بره جیمین بلند میشه ا/ت میبینه اون بغل میکنه می زاره روی تخت بعد از اتاق میره بیرون که یه دفعه به یونا می خوره
□آخ سرم
یونا:آیی جلوتو ببین
□هیس آروم ا/ت خوابه
یونا:چی ا/ت خوابه
□آره بیا ببین
یونا رفت دیدی که ا/ت روی تخت خوابیده بعد در بستن رفتن بیرون
یونا:چرا ا/ت اینجا خوابیده اصلا اینجا اتاق کیه
□اتاق منه چون صبح امد توی اتاقم مو هام ناز کرد از من به خواطر کند مو ها معذرت خواهی کرد
یونا:چی اتاق تو نکنه شما دیشب پیش هم خوابیدین
□نه نه گفتم که صبح امد
یونا:باشه باشه منم باور کردم
یونا دوید رفت توی اتاق خودش ا/ت خودشو پرت کرد روی تخت از سر ذوق جیغ آرومی زد
۱۲.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.