فیک shadow of death پارت⁴²
جیمین « از وقتی لونا وارد سالن شد یه لحظه نتونستم ازش چشم بردارم.....خیلی زیبا و جذاب شده بود.....به لیوان شرابم نگاه کردم و کمی از اون نوشیدم...بالاخره لونا سمت میز ما اومد و همه بهش احترام گذاشتن....
لونا « خوش اومدید مستر پارک
جیمین « ممنونم
لونا « نگاهی به تیپ جیمین کردم...مثل همیشه جذاب بود...طبق معمول کت مشکی با تزئین سنگ مشکی....نگاهم رو از جیمین گرفتم و تهیونگ رو نگاه کردم.... اونم یه کت مشکی با پر داشت... هر دوتاشون خیلی خفن شده بودن.... جیمین بلند شد و بهم دست داد... بعدشم اومد نزدیکم و دم گوشم جوری که نفس های داغش رو احساس میکردم گفت
جیمین « واقعا وایب کوئین مافیا رو داری لیدی.... حیف نمیتونم بغلت کنم و فشارت بدم..... بعدا دارم برات پیشی شیطون... چشمکی بهش زدم و نشستم سرجام
لونا « اوه اوه احساس میکردم قلبم داره میاد تو دهنم.... دستم رو روی قلبم گذاشتم و بعدش رفتم سراغ بقیه مهمونا... بعد از اون همه سرمیز بزرگ توی سالن نشستن و مشغول صحبت شدیم... میتونستم نگاه های سنگین مرد های اونجا رو روی خودم حس کنم... اما خب باید تحمل میکردم.... اومدم لیوان مشروبم رو بردارم که تهیونگ با اشاره بهم مفهموند حق ندارم بخورم.... حس لجبازیم فعال شده بود و یه قلوب خوردم....
تهیونگ « علامت مرگ بهش نشون دادم و زیر لب طوری که بفهمه گفتم « قبر خودتو کندی لونا.... این ورا هم پیدات میشه خانم مارپل...
لونا « بزور جلوی خنده ام رو گرفتم و به حرفهای دیگران گوش دادم....چوی خواستار یه همکاری بزرگ بود....و خب این معامله یقینا سود خوبی براش داشت...و اگه موفق میشد دیگه با جیمین هم پا میشد....
چوی « فکر کنم اگه من و خانم هی همکاری کنیم به پای تیم جیمین و سوهون میرسیم نه؟
سوهون « فکر میکنید قدرت رقابت با ما رو دارید؟
چوی « چرا که نه
جیمین « سوهون و من دو تا از قویترین مافیا های سئول بودیم و خب اگه رئیس باند کسی غیر از اونا بود امکان داشت آرزوی چوی بر آورده بشه و هم پای ما بشه...پوزخندی زدم و گفتم « مشتاقانه منتظر این رقابتم...اما همه میدونن برنده این بازی کیه....بریم سوهون؟
سوهون « پاشدیم و رفتیم بیرون....توی راه به جیمین گفتم « همکاری اونا واقعا خطرناکه ها...دختری که تونسته دستگاه خراب هی جاعه رو اینطوری منظم کنه یقینا فکر قوی ای هم داره
جیمین « نگران نباش اون نیروی خودمه
سوهون « چیییییی؟؟؟ یادم نمیاد همچین کوئینی توی تیمت داشته باشی....وایسا ببینم....نکنه...
جیمین « خودشه....زن داداش آینده ات...لبخندی زدم و سوار ماشین شدم...میتونستم لبخند شیطانی سوهون رو احساس کنم
سوهون « برای همینه که تو با بقیه مافیا ها فرق داری جیمین....چوی این دفعه با خاک یکسان میشه....بریم
لونا « خوش اومدید مستر پارک
جیمین « ممنونم
لونا « نگاهی به تیپ جیمین کردم...مثل همیشه جذاب بود...طبق معمول کت مشکی با تزئین سنگ مشکی....نگاهم رو از جیمین گرفتم و تهیونگ رو نگاه کردم.... اونم یه کت مشکی با پر داشت... هر دوتاشون خیلی خفن شده بودن.... جیمین بلند شد و بهم دست داد... بعدشم اومد نزدیکم و دم گوشم جوری که نفس های داغش رو احساس میکردم گفت
جیمین « واقعا وایب کوئین مافیا رو داری لیدی.... حیف نمیتونم بغلت کنم و فشارت بدم..... بعدا دارم برات پیشی شیطون... چشمکی بهش زدم و نشستم سرجام
لونا « اوه اوه احساس میکردم قلبم داره میاد تو دهنم.... دستم رو روی قلبم گذاشتم و بعدش رفتم سراغ بقیه مهمونا... بعد از اون همه سرمیز بزرگ توی سالن نشستن و مشغول صحبت شدیم... میتونستم نگاه های سنگین مرد های اونجا رو روی خودم حس کنم... اما خب باید تحمل میکردم.... اومدم لیوان مشروبم رو بردارم که تهیونگ با اشاره بهم مفهموند حق ندارم بخورم.... حس لجبازیم فعال شده بود و یه قلوب خوردم....
تهیونگ « علامت مرگ بهش نشون دادم و زیر لب طوری که بفهمه گفتم « قبر خودتو کندی لونا.... این ورا هم پیدات میشه خانم مارپل...
لونا « بزور جلوی خنده ام رو گرفتم و به حرفهای دیگران گوش دادم....چوی خواستار یه همکاری بزرگ بود....و خب این معامله یقینا سود خوبی براش داشت...و اگه موفق میشد دیگه با جیمین هم پا میشد....
چوی « فکر کنم اگه من و خانم هی همکاری کنیم به پای تیم جیمین و سوهون میرسیم نه؟
سوهون « فکر میکنید قدرت رقابت با ما رو دارید؟
چوی « چرا که نه
جیمین « سوهون و من دو تا از قویترین مافیا های سئول بودیم و خب اگه رئیس باند کسی غیر از اونا بود امکان داشت آرزوی چوی بر آورده بشه و هم پای ما بشه...پوزخندی زدم و گفتم « مشتاقانه منتظر این رقابتم...اما همه میدونن برنده این بازی کیه....بریم سوهون؟
سوهون « پاشدیم و رفتیم بیرون....توی راه به جیمین گفتم « همکاری اونا واقعا خطرناکه ها...دختری که تونسته دستگاه خراب هی جاعه رو اینطوری منظم کنه یقینا فکر قوی ای هم داره
جیمین « نگران نباش اون نیروی خودمه
سوهون « چیییییی؟؟؟ یادم نمیاد همچین کوئینی توی تیمت داشته باشی....وایسا ببینم....نکنه...
جیمین « خودشه....زن داداش آینده ات...لبخندی زدم و سوار ماشین شدم...میتونستم لبخند شیطانی سوهون رو احساس کنم
سوهون « برای همینه که تو با بقیه مافیا ها فرق داری جیمین....چوی این دفعه با خاک یکسان میشه....بریم
۵۹.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.