Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۴4
رسیدیم عمارت ک مامانم رو دیدم
شیرین:مامان ازت توقع نداشتم
کریم:میبرینش تو اتاقش تا تکلیفشو روشن کنم
شیرین:ولم کنید به شما چهه اقا جون تروخدا اون پسرا رو ول کن
منو بردن تو اتاق و درهم قفل کردن منم مشت میزدم به در
شیرین:واکنید دروو تروخداا التماستون میکنم اقاجون مامان تروخدا(باگریه)
(سمیه)
صدای هایی گریه هایی شیرین ک امد رفتم به پای کریم افتادم
سمیه:تورو جان مسعود تروجان بچه هات دخترمو ول کن بخدا این دختره پاکی اصلا با کسی نیست
کریم:این کجا پاکه ک تو بغل پسره میخوابه؟
سمیه: اقاجون این پسره روانی شیرین پرستار این پسره تو تیمارستانه پرستاری میکرده شیرین ازش
کریم: بدتررر مگه من هرماه برای شیرین پول واریز نمکردم ک پاشو بیرون نزاره
سمیه:اخلاق شیرین رو میشناسین ک فکر میکنه پول ک شما براش میرختین صدقه بوده
کریم: موقع ک باباش مرد گفتم بیارمش همنجا عروسش کنم گفتی نه بچس بزار درس بخونه فلان اینا حالا ولگرد شده ج*ن*ده شده خوبه؟
سمیه: اصلا این حرف ها به شیرین ما نمخوره تروخدا نگید
(الکس)
از تیمارستان زدم و هرجا ک لازم بود گشتم و پیداشون نکردم توخونه به فیلم هایی ک از شیرین گرفته بودم نگاه میکردم ک بادیگاردم امد
بادیگاردش: اقا ما فهمیدم شیرین سعید میکائل کجا رفتن؟
الکس: کجا؟
بادیگاردش: رفتن روستا شیرین ک باباش خان روستا بعد بابابزرگ شیرین فهمیده و میکائل سعید رو گرفته شیرین هم ک دستشه اینجور که فهمیدم خیلی رو شیرین هم حساس بوده
الکس:ع چی خوب پس باید فیلم رو برای بابابزرگ شیرین بفرستیم تا میکائل بکشه اخیش خبر خوبی بهم دادی
اون فیلم رو تو یک فلش ریختم و دادم به بادیگاردم ک بره اون روستا و بزار جلوی در خونشون
(میکائل)
مارو سعید برده بودن انبار ک یک پسره امده
کیوان: میکائل کدومته؟
میکائل:منم
امد پسره دست هامو باز کرد و منو برد تو عمارت جای بابابزرگ شیرین
کریم:چند سالته تو؟
میکائل: به توچه
امد جلوم و با لگد زد تو صورتم
Part۴4
رسیدیم عمارت ک مامانم رو دیدم
شیرین:مامان ازت توقع نداشتم
کریم:میبرینش تو اتاقش تا تکلیفشو روشن کنم
شیرین:ولم کنید به شما چهه اقا جون تروخدا اون پسرا رو ول کن
منو بردن تو اتاق و درهم قفل کردن منم مشت میزدم به در
شیرین:واکنید دروو تروخداا التماستون میکنم اقاجون مامان تروخدا(باگریه)
(سمیه)
صدای هایی گریه هایی شیرین ک امد رفتم به پای کریم افتادم
سمیه:تورو جان مسعود تروجان بچه هات دخترمو ول کن بخدا این دختره پاکی اصلا با کسی نیست
کریم:این کجا پاکه ک تو بغل پسره میخوابه؟
سمیه: اقاجون این پسره روانی شیرین پرستار این پسره تو تیمارستانه پرستاری میکرده شیرین ازش
کریم: بدتررر مگه من هرماه برای شیرین پول واریز نمکردم ک پاشو بیرون نزاره
سمیه:اخلاق شیرین رو میشناسین ک فکر میکنه پول ک شما براش میرختین صدقه بوده
کریم: موقع ک باباش مرد گفتم بیارمش همنجا عروسش کنم گفتی نه بچس بزار درس بخونه فلان اینا حالا ولگرد شده ج*ن*ده شده خوبه؟
سمیه: اصلا این حرف ها به شیرین ما نمخوره تروخدا نگید
(الکس)
از تیمارستان زدم و هرجا ک لازم بود گشتم و پیداشون نکردم توخونه به فیلم هایی ک از شیرین گرفته بودم نگاه میکردم ک بادیگاردم امد
بادیگاردش: اقا ما فهمیدم شیرین سعید میکائل کجا رفتن؟
الکس: کجا؟
بادیگاردش: رفتن روستا شیرین ک باباش خان روستا بعد بابابزرگ شیرین فهمیده و میکائل سعید رو گرفته شیرین هم ک دستشه اینجور که فهمیدم خیلی رو شیرین هم حساس بوده
الکس:ع چی خوب پس باید فیلم رو برای بابابزرگ شیرین بفرستیم تا میکائل بکشه اخیش خبر خوبی بهم دادی
اون فیلم رو تو یک فلش ریختم و دادم به بادیگاردم ک بره اون روستا و بزار جلوی در خونشون
(میکائل)
مارو سعید برده بودن انبار ک یک پسره امده
کیوان: میکائل کدومته؟
میکائل:منم
امد پسره دست هامو باز کرد و منو برد تو عمارت جای بابابزرگ شیرین
کریم:چند سالته تو؟
میکائل: به توچه
امد جلوم و با لگد زد تو صورتم
۶.۵k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.