پارت 39
مدیر به انبار طبقه پایین نگاه کنید شاید چیزی گیرتون اومد
کوک ممنونم با جیمین رفتیم طبقه پایین کلی پرونده اونجا بود درست مثل پیدا کردن سوزن از بین هزاران علف بود
"چهار ساعت بعد"
جیمین چیزی پیدا کردی
کوک نه تو چی
جیمین نه منم پیدا نکردم
داشتم نامید میشدم که چشمم به اسم روی پرونده صورتی رنگ خورد
((پارک ایملدا))
اینه جیمین پیداش کردم
اسم پارک ایملدا
سن 13
تاریخ جدایی از مدرسه ((_____) یه چیزی تصور کنید دیگه من چه بدونم))
ولی اون یه هفته زودتر از مرگ ا/ت از اونجا جداشده یعنی اتفاقی افتاده
کوک نمیدونم وقتی مدرسه بودیم من نمیدیدمش
جیمین بریم بیرون تا اون مدیر بیاد از اینا هم عکس بگیر
کوک باشه
رفتیم بیرون میخواستیم از مدرسه خارج بشیم که به یه نفری برخوردم
کوک ببخشید
جان کوک تویی
کوک شما کي هستین
جان منم جانی یادت نیست من و تو توی مدرسه دوست بودیم
کوک جانی خودتی
جان وای پسر چقدر بزرگ شدی نزدیک بود نشناسمت
جیمین کوک تو اون رو میشناسی
کوک آره اون جانی دوست من وقتی توی این مدرسه بودم
چه خبرا اینجا پیدات شده
کوک دارم دنبال یکی میگردم
جانی دنبال کی میگردی
کوک پارک ایملدا
جانی چی گفتی پارک ایملدا
کوک تو میشناسیش
جانی آره البته ناسلامتی اون موقع کراشم بود ها
کوک کراشت تو....وقت اینا نیست
جانی تو در مورد ایملدا چی میدونی
جانی چرا میخای بدونی
کوک مسئله واقعا جدیه لطفا همه چیز رو بهم بگو
جانی باشه بیا بریم اتاقم
کوک اتاقت
جانی من صاحب این مدرسم
کوک واقعا
جانی اره دنبالم بیا
باهم رفتیم اتاقی
جانی طوری که من میدونم ایملدا باباش یه مافیا بود درست مثل پدر تو و ا/ت هم خواهر ناتنیش بود تو هیچ وقت نمیتونستی ببینی ولی ا/ت اصلا طوری که تو فکر میکردی نبود قبل از تو با چند تا از پسر های پولدار مدرسه رابطه داشت. و بعد از اینکه باهاشون میگشت و ازشون پول میدزدید اونا رو ول میکرد و میرفت شایعه بود که ا/ت ایملدا رو کتک میزد گاهی وقتا خودمم شاهدش میشدم گروهی از دخترا رو جمع میکرد و ایملدا رو اذیت میکردن توی مدرسه هیچ دوستی نداشت غیر از یوشجی اون بهترین دوستش بود بعد از گم شدن ایملدا و نیومدنش به مدرسه یوشجی هم از اینجا نقل مکان کرد ایملدا همه چیز رو به یوشجی میگفت اگه میخواین میتونین از اون اطلاعات بیشتری بگیرید
جیمین ممنونم کوک بیا بریم
کوک ممنونم با جیمین رفتیم طبقه پایین کلی پرونده اونجا بود درست مثل پیدا کردن سوزن از بین هزاران علف بود
"چهار ساعت بعد"
جیمین چیزی پیدا کردی
کوک نه تو چی
جیمین نه منم پیدا نکردم
داشتم نامید میشدم که چشمم به اسم روی پرونده صورتی رنگ خورد
((پارک ایملدا))
اینه جیمین پیداش کردم
اسم پارک ایملدا
سن 13
تاریخ جدایی از مدرسه ((_____) یه چیزی تصور کنید دیگه من چه بدونم))
ولی اون یه هفته زودتر از مرگ ا/ت از اونجا جداشده یعنی اتفاقی افتاده
کوک نمیدونم وقتی مدرسه بودیم من نمیدیدمش
جیمین بریم بیرون تا اون مدیر بیاد از اینا هم عکس بگیر
کوک باشه
رفتیم بیرون میخواستیم از مدرسه خارج بشیم که به یه نفری برخوردم
کوک ببخشید
جان کوک تویی
کوک شما کي هستین
جان منم جانی یادت نیست من و تو توی مدرسه دوست بودیم
کوک جانی خودتی
جان وای پسر چقدر بزرگ شدی نزدیک بود نشناسمت
جیمین کوک تو اون رو میشناسی
کوک آره اون جانی دوست من وقتی توی این مدرسه بودم
چه خبرا اینجا پیدات شده
کوک دارم دنبال یکی میگردم
جانی دنبال کی میگردی
کوک پارک ایملدا
جانی چی گفتی پارک ایملدا
کوک تو میشناسیش
جانی آره البته ناسلامتی اون موقع کراشم بود ها
کوک کراشت تو....وقت اینا نیست
جانی تو در مورد ایملدا چی میدونی
جانی چرا میخای بدونی
کوک مسئله واقعا جدیه لطفا همه چیز رو بهم بگو
جانی باشه بیا بریم اتاقم
کوک اتاقت
جانی من صاحب این مدرسم
کوک واقعا
جانی اره دنبالم بیا
باهم رفتیم اتاقی
جانی طوری که من میدونم ایملدا باباش یه مافیا بود درست مثل پدر تو و ا/ت هم خواهر ناتنیش بود تو هیچ وقت نمیتونستی ببینی ولی ا/ت اصلا طوری که تو فکر میکردی نبود قبل از تو با چند تا از پسر های پولدار مدرسه رابطه داشت. و بعد از اینکه باهاشون میگشت و ازشون پول میدزدید اونا رو ول میکرد و میرفت شایعه بود که ا/ت ایملدا رو کتک میزد گاهی وقتا خودمم شاهدش میشدم گروهی از دخترا رو جمع میکرد و ایملدا رو اذیت میکردن توی مدرسه هیچ دوستی نداشت غیر از یوشجی اون بهترین دوستش بود بعد از گم شدن ایملدا و نیومدنش به مدرسه یوشجی هم از اینجا نقل مکان کرد ایملدا همه چیز رو به یوشجی میگفت اگه میخواین میتونین از اون اطلاعات بیشتری بگیرید
جیمین ممنونم کوک بیا بریم
۶۹.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.