یین و یانگ (پارت ۲۸)
از آشپز خونه که رد شدیم ، رسیدیم به یه د در که روش نوشته بود "ورود افراد متفرقه ممنوع" در گوش سویون گفتم : منظورتون از افراد متفرقه دقیقا چیه ؟ سویون گفت : هر کسی به جز ما ۵ نفر ! (با خنده) مامان سویون از کیفش یه دسته کلید بزرگ درآورد و بعد از دقایقی طولانی بالاخره کلید در رو پیدا کرد و در رو باز کرد . اتاق بزرگی بود که دیواراش گچ سفید داشت . یه دست مبل اسپورت طوسی چیده شده بود که جلوشون یه میز عسلی و یه تلویزیون با صفحه بزرگ بود . اونور مبل ها هم کلی سی دی و آلبوم موسیقی و دو تا دسته بازی روی زمین پخش شده بودن . روی یه میز تلفن قهوه ای کوچولو ، یه دستگاه ضبط صوت صورتی بزرگ بود . و خب در کل اتاق تقریبا شیکی بود . سویون خودش رو انداخت روی مبل و گفت : آخيش...سلام تکنولوژی! بعد ۳ روز زندگی توی جنگل احساس می کنم آدم جنگلی شدم ! سوجین گفت : خودتو جمع کن بابا . باید بری مشتری ها رو راه بندازی . بابای سویون گفت : سوجین یکم مهربون تر باش . زنگ زدم بقیه کارگر ها هم بیان کمکت . نمیدونم چرا تا الان نرسیدن . صدایی از داخل آشپزخونه اومد . " آقای پارک ، ما رسیدیم ، شما کجایین ؟ " بابای سویون گفت : حلال زاده ها...من میرم اینا رو راه بندازم میام . سویون گفت : بیا تا بابام و البته ناهار میاد ، آلبوم هامو نشونت بدم . نشستیم روی زمین کنار تپه مجله ها . باورم نمیشه ! تمام مجله های vogue که عکس بی تی اس روشون بوده رو داشت ! گفتم : یاااا همشون رو داری ! سویون چشمکی زد و گفت : پس چی فکر کردی! یه تپه ی دیگه آورد ، گفت : اینا تموم آلبوم هایی هستن که از بی تی اس دارم . گفتم : راستش توی ایران اصلا آلبوم نمی فروشن . در نتیجه تا حالا هیچ آلبومی رو حتی از نزدیک ندیدم . (بله ما ها بدبختیم😪) سویون آلبوم رو آورد جلو چشمم و گفت : بیا حالا از نزدیک ببین!😂
داشتیم آلبوم هارو نگاه می کردیم که رسیدیم به یه آلبوم که حتی هنوز پلاستیک دورش رو در نیاورده بود.(من نمیدونم پلاستیک می پیچن دور آلبوم یا نه😂ولی شما ها فرض کنین می پیچن) سویون گفت : این آلبوم still with you هستش . انقدر براش ذوق داشتم که حتی بازش هم نکردم! همونطور که داشتم با چشمای گرد شده و با حیرت آلبوم رو نگاه می کردم ، سر تکون دادم . سویون گفت : از اونجایی که تو عاشق این آهنگی و به قول خودت باهاش زندگی می کنی ، این آلبوم رو میدم به تو . از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم . پریدم بغلش و گفتم : مرسیییییی! جدا که شدیم ، سویون گفت : امیدوارم جونگکوک یه روز روی این امضا بزنه .
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
داشتیم آلبوم هارو نگاه می کردیم که رسیدیم به یه آلبوم که حتی هنوز پلاستیک دورش رو در نیاورده بود.(من نمیدونم پلاستیک می پیچن دور آلبوم یا نه😂ولی شما ها فرض کنین می پیچن) سویون گفت : این آلبوم still with you هستش . انقدر براش ذوق داشتم که حتی بازش هم نکردم! همونطور که داشتم با چشمای گرد شده و با حیرت آلبوم رو نگاه می کردم ، سر تکون دادم . سویون گفت : از اونجایی که تو عاشق این آهنگی و به قول خودت باهاش زندگی می کنی ، این آلبوم رو میدم به تو . از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم . پریدم بغلش و گفتم : مرسیییییی! جدا که شدیم ، سویون گفت : امیدوارم جونگکوک یه روز روی این امضا بزنه .
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
۶.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.