p1
ویو ات
امروز قراره پدرمو ببینم من اون همیشه با هم سرد بودیم گفت که میخواد یه چیز مهم بگه بهم ولی خیلی ایندفعه پشت تلفن باهام گرم بود خیلی عجیبه هوف اصلا چرا به مردی که تو ۱۵ سالگی با یه خونه و ارایشگاه و کارخونه تولید لوازم ارایشی و یه خانم که براش کارامو انجام میده تنها بزاره اون همه کار گذاشت رو دستم و منم نتونستم درسمو ادامه بدم و مجبور بودم کارای اونو تو سئول انجام بدم چون اون الان چند صاح که المان زندگی میکنه و بعضی وقتا میاد بهم سر میزنه و فکر میکنه خراب کارم ولی من به تنهایی تونستم یه کارخونه و ارایشگاه بزرگ رو اداره کنه و از رقیبامون بالا تر بزنم و این شد که من تو کره معروف شدم و ایدلا و بازیگرای معروف فقط درخواست برای میکاپ و گریم رو به من میدن و هیچ وقت پدرم نتونست منو سرزنش کنه
در باز شد
منشی: خانم یه اقای جوونی به اسم سونک هو با شما کار دارن میگن از طرف پدرتونن
ات: پدرم؟ اون که قرار بود خودش بیاد اینجا هوف حتما دوباره براش کار پیش اومده و مثل خودم کارش رو اولویت قرار داده
منشی: بگم کار دارین یا بگم بیان تو
ات: بگو بیاد داخل
سونک هو: سلام خانوم شما باید ات باشی از اون چیزی که پدرتون گفت زیبا ترین
ات: میدونم... با من کاری داشتین چرا پدرم خودش نیومد
سونک هو: منم برای همین اومدم متاسفانه ایشون فوت کردم
ات: ممنون... ولی شما فقط به خاطر همین اینجا نیستین (یکم بی احساس)
سونک هو: بله. کل دارایی و شغلشون به شما میرسه
ات: یعنی باید بیام المان؟ تا شرکت اونو اداره کنم؟
سونک هو: نه. اون شرکت ساختگیه و پدرتون همیشه تو همین سئول بودن و برای محافظت از شما شغل واقعیشون رو به شما نگفتن و باهاتون سرد رفتار کردن
ذهن ات
اینو که گفت خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیوردم
ات: باشه. شغلش مگه چیه
سونک هو: ایشون مافیا هستن و منم دستیارشون و حالا اگه شغل رو قبول کنین من مدیر برنامه شما میشم. شغل رو قبول میکنین؟
ات: خوب... خوب... اره... نه... نمیدونم یکم دودلم
سونک هو: این شماره منه تا فردا بهم خبر بده
اگه قبول نکنین به برادر دوقلوی شما میرسه
ات: مگه نباید نصف نصف باشه
سونک هو: پدرتون گفتن شما اولویت هستین اون همیشه از شما برامون میگفت
ات: باشه... ببخشید من جلسه دارم پس فعلا...
سونک هو: باشه خانوم خوشگله خداحافظ
ذهن ات: اصلا حوصلشو نداشتم خیلی انگار دوست داشت لاس بزنه و مثل بقیه بود پس زیاد بهش اهمیت نمیدم
امروز قراره پدرمو ببینم من اون همیشه با هم سرد بودیم گفت که میخواد یه چیز مهم بگه بهم ولی خیلی ایندفعه پشت تلفن باهام گرم بود خیلی عجیبه هوف اصلا چرا به مردی که تو ۱۵ سالگی با یه خونه و ارایشگاه و کارخونه تولید لوازم ارایشی و یه خانم که براش کارامو انجام میده تنها بزاره اون همه کار گذاشت رو دستم و منم نتونستم درسمو ادامه بدم و مجبور بودم کارای اونو تو سئول انجام بدم چون اون الان چند صاح که المان زندگی میکنه و بعضی وقتا میاد بهم سر میزنه و فکر میکنه خراب کارم ولی من به تنهایی تونستم یه کارخونه و ارایشگاه بزرگ رو اداره کنه و از رقیبامون بالا تر بزنم و این شد که من تو کره معروف شدم و ایدلا و بازیگرای معروف فقط درخواست برای میکاپ و گریم رو به من میدن و هیچ وقت پدرم نتونست منو سرزنش کنه
در باز شد
منشی: خانم یه اقای جوونی به اسم سونک هو با شما کار دارن میگن از طرف پدرتونن
ات: پدرم؟ اون که قرار بود خودش بیاد اینجا هوف حتما دوباره براش کار پیش اومده و مثل خودم کارش رو اولویت قرار داده
منشی: بگم کار دارین یا بگم بیان تو
ات: بگو بیاد داخل
سونک هو: سلام خانوم شما باید ات باشی از اون چیزی که پدرتون گفت زیبا ترین
ات: میدونم... با من کاری داشتین چرا پدرم خودش نیومد
سونک هو: منم برای همین اومدم متاسفانه ایشون فوت کردم
ات: ممنون... ولی شما فقط به خاطر همین اینجا نیستین (یکم بی احساس)
سونک هو: بله. کل دارایی و شغلشون به شما میرسه
ات: یعنی باید بیام المان؟ تا شرکت اونو اداره کنم؟
سونک هو: نه. اون شرکت ساختگیه و پدرتون همیشه تو همین سئول بودن و برای محافظت از شما شغل واقعیشون رو به شما نگفتن و باهاتون سرد رفتار کردن
ذهن ات
اینو که گفت خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیوردم
ات: باشه. شغلش مگه چیه
سونک هو: ایشون مافیا هستن و منم دستیارشون و حالا اگه شغل رو قبول کنین من مدیر برنامه شما میشم. شغل رو قبول میکنین؟
ات: خوب... خوب... اره... نه... نمیدونم یکم دودلم
سونک هو: این شماره منه تا فردا بهم خبر بده
اگه قبول نکنین به برادر دوقلوی شما میرسه
ات: مگه نباید نصف نصف باشه
سونک هو: پدرتون گفتن شما اولویت هستین اون همیشه از شما برامون میگفت
ات: باشه... ببخشید من جلسه دارم پس فعلا...
سونک هو: باشه خانوم خوشگله خداحافظ
ذهن ات: اصلا حوصلشو نداشتم خیلی انگار دوست داشت لاس بزنه و مثل بقیه بود پس زیاد بهش اهمیت نمیدم
۷.۲k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.