مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸پارت ۲🩸⛓️
( ویو جیا )
یهو ی پسر دیگه هم اومد تو ترسیده بهش نگاه کردم اونم به من یهو به پسره حمله کرد نفهمیدم چیشد ولی میدونم داشت کتکش میزد بهد از اینکه پسررو زد دست منو گرفت با خودش کشید منم همراهش میرفتم برام مهم نبود که اون پسره خوبه یا یکی از اون پسرهاست فقط میخواستم از اونجا دورشم یهو نفهمیدم چیکار کردم که با عصبانیت گفت تهیونگ: آخه اح.مق تو با این سنه کمت چرا تا الان توی باری هااا عصبی شدم گفتم جیا: اصلا به تو چه من اینجا چیکار میکنم با عصبانیت: درست صحبت کن اصلا میدونی من کیم ها اخم کردم گفتم جیا: نمیدونم فکر کنم ی احمق که مست کرده یا م.عتاده وقتی این حرف رو زدم اومد نزدیکم انگدر اومد نزدیکم که برای اینکه ازش دور باشم رفتم عقب یهو پشتم به دیوار خورد چسبیده بودم به دیوار دستشو گذاشت بالای سرم رو صورتم خم شد گفت دوباره تکرار کن نمیدونمچرا نمیتونستم چیزی بگم مطمئنم سرخ شده بودم برای اینکه ضایع نشم نفس عمیق کشیدم کرواتشو گرفتم کشیدم نزدیکه صورتم ... ( ادمین : هههه نکنه فکر کردین میبوستش نخیر این داستان به اندازه ذهن شما کثیفه )( جیا: شرمنده این ادمین خیلی مزاحم میشه ) بردم نزدیک صورتم و گفتم جیا: تو ی م.عتادیی محکم زدم تو وسط پاش فرار کردم شنیدم که گفت تهیونگ : من فقط اگه گیرت بیارم با خنده رفتم از بار بیرون رفتم تو خونه تا اومدم خونه یکی در زد ترسیدم ولی نفس عمیق کشیدم رفتم درو باز کردم دیدم .... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
⛓️🩸پارت ۲🩸⛓️
( ویو جیا )
یهو ی پسر دیگه هم اومد تو ترسیده بهش نگاه کردم اونم به من یهو به پسره حمله کرد نفهمیدم چیشد ولی میدونم داشت کتکش میزد بهد از اینکه پسررو زد دست منو گرفت با خودش کشید منم همراهش میرفتم برام مهم نبود که اون پسره خوبه یا یکی از اون پسرهاست فقط میخواستم از اونجا دورشم یهو نفهمیدم چیکار کردم که با عصبانیت گفت تهیونگ: آخه اح.مق تو با این سنه کمت چرا تا الان توی باری هااا عصبی شدم گفتم جیا: اصلا به تو چه من اینجا چیکار میکنم با عصبانیت: درست صحبت کن اصلا میدونی من کیم ها اخم کردم گفتم جیا: نمیدونم فکر کنم ی احمق که مست کرده یا م.عتاده وقتی این حرف رو زدم اومد نزدیکم انگدر اومد نزدیکم که برای اینکه ازش دور باشم رفتم عقب یهو پشتم به دیوار خورد چسبیده بودم به دیوار دستشو گذاشت بالای سرم رو صورتم خم شد گفت دوباره تکرار کن نمیدونمچرا نمیتونستم چیزی بگم مطمئنم سرخ شده بودم برای اینکه ضایع نشم نفس عمیق کشیدم کرواتشو گرفتم کشیدم نزدیکه صورتم ... ( ادمین : هههه نکنه فکر کردین میبوستش نخیر این داستان به اندازه ذهن شما کثیفه )( جیا: شرمنده این ادمین خیلی مزاحم میشه ) بردم نزدیک صورتم و گفتم جیا: تو ی م.عتادیی محکم زدم تو وسط پاش فرار کردم شنیدم که گفت تهیونگ : من فقط اگه گیرت بیارم با خنده رفتم از بار بیرون رفتم تو خونه تا اومدم خونه یکی در زد ترسیدم ولی نفس عمیق کشیدم رفتم درو باز کردم دیدم .... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
۱۰.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.