ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سربسته
ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سربسته
اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را
شب یلدا است هر تاری زمویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی بینم، خود این شبهای یلدا را
به فردا می دهی هر دم، مرا امید و می دانم
که در شبهای سودایت، امیدی نیست فردا را
سلمان ساوجی
اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را
شب یلدا است هر تاری زمویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی بینم، خود این شبهای یلدا را
به فردا می دهی هر دم، مرا امید و می دانم
که در شبهای سودایت، امیدی نیست فردا را
سلمان ساوجی
۱۱.۷k
۳۰ آذر ۱۴۰۱