مدرسه ی من
مدرسهی من
وبو ات که یهو یکیشون کفت بسه گناه داره چه عجب ابنا دلشون تنگ شد چون پاهام لخت بود زده بودن
به پاهام همهی پاهام خونی بود(لباس ات برای مدرسش رو یادتونه اون دامن داشت و پاهاش لخت بود )
دیگه جونی نداشتم بکی اومد سمتم بلندم کرد منو گزاشت توی یخچال همین کم بود الان دیگه صد در صد میمیرم چرا یونگی نمیاد کمکم بیا دیگه نیم ساعت گذشت دیگه داشتم یخ میزدم هیچ امیدی برام نمونده بود البته اگه امید میموند جون هم برام نمونده بود انو نمیخواستم چکار کنم این یخ میزنم یونگی ترو خدا بیاااا
ویو یونگی
تقریبا همجا رو گشتم
وایسا شاید رفته پیش لیا یا لیا بدونه اون کجاست
راهمو کج کردم به سمت کلاس لیا در زدم دیدم استاد توی کلاسشون نبود پس سریع رفتم تو پیش لبا
یونگی:ل..لیا(نقطه یعنی نفس نفس)
ا...آت..ات نیست ...با جیا رفت بیرون...الان جیا اومده کلاس ات نیست تازه قلدر های کلاسمون هن نیستن....میترسم بلایی سرش اوارده باشن نمیدونی کجاست
لیا:چ..چی چی میگی من از کجا بدونم بیا بریم بگردیم
یونگی:من همجا رو گشتم اومدم پیش تو گفتم شاید پیش تو باشه
لیا:این امکان نداره نرفته خونه
یونگی:نه کیفش سر کلاسه بعد چرا باید بره خونه .....وایسا ببینم من هنوز....ادامه دارد
وبو ات که یهو یکیشون کفت بسه گناه داره چه عجب ابنا دلشون تنگ شد چون پاهام لخت بود زده بودن
به پاهام همهی پاهام خونی بود(لباس ات برای مدرسش رو یادتونه اون دامن داشت و پاهاش لخت بود )
دیگه جونی نداشتم بکی اومد سمتم بلندم کرد منو گزاشت توی یخچال همین کم بود الان دیگه صد در صد میمیرم چرا یونگی نمیاد کمکم بیا دیگه نیم ساعت گذشت دیگه داشتم یخ میزدم هیچ امیدی برام نمونده بود البته اگه امید میموند جون هم برام نمونده بود انو نمیخواستم چکار کنم این یخ میزنم یونگی ترو خدا بیاااا
ویو یونگی
تقریبا همجا رو گشتم
وایسا شاید رفته پیش لیا یا لیا بدونه اون کجاست
راهمو کج کردم به سمت کلاس لیا در زدم دیدم استاد توی کلاسشون نبود پس سریع رفتم تو پیش لبا
یونگی:ل..لیا(نقطه یعنی نفس نفس)
ا...آت..ات نیست ...با جیا رفت بیرون...الان جیا اومده کلاس ات نیست تازه قلدر های کلاسمون هن نیستن....میترسم بلایی سرش اوارده باشن نمیدونی کجاست
لیا:چ..چی چی میگی من از کجا بدونم بیا بریم بگردیم
یونگی:من همجا رو گشتم اومدم پیش تو گفتم شاید پیش تو باشه
لیا:این امکان نداره نرفته خونه
یونگی:نه کیفش سر کلاسه بعد چرا باید بره خونه .....وایسا ببینم من هنوز....ادامه دارد
۳.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.