بد بوی مدرسه
part ⁴
ویو ات:
رفتم درو باز کردم که دیدم چانیول هست و یه لباس تو دستش هست
چان: ات....خوبی دختر؟
ات: آ...آره خوبم
چان: وقتی دیدم اونجوری اذیتت کردن خیلی ناراحت شدم....نامردا منو گرفته بودن نمیذاشتن بیام کمکت....بیا این لباسو بپوش
ات: م...ممنون
چان: من بیرون منتظر میمونم تا لباست رو عوض کنی
ات: باشه "لبخند"
*رفتم و لباسم رو پوشیدم و اومدم بیرون که دیدم....
ویو جیمین:
رفتم و برای ات لباس خرید و برگشتم دیدم ات داره با چانیول حرف میزنه و چانیول هم یه لباس به ات داد....منو بگو رفتم براش لباس خریدم....پسرهی عوضی!....رفتم سمتش و....
چان: اینجا چیکار میکتی؟
جیمین: برای آن لباس خریدم
چان: ههه اذیتش میکنی بعد براش لباس میخری؟
جیمین:"یقهی چانیول رو گرفت" به تو ربطی نداره پسرهی.....
ات: من اومدم
چان: ولم کن!
ات: اوپا بیا بریم
چان: بریم
جیمین تو دهنش: اون چرا به چانیول گفت اوپا؟ اههه من چرا دارم حسودی میکنم....ولش کن بابا
فردا:
رفتم مدرسه که چانیول رو دیدم و رفتم پیشش
ات: سلام اوپا
چان: سلام ات....برات یه غافلگیری دارم
ات: واقعا چی؟
چان: زنگ آخر میبینی "چشمک"
ات: پس مشتاقانه منتظر زنگ آخرم😊
زنگ آخر:
ات: اوپا بگو غافلگیریت چیه دارم میمیرم از هیجان
چان: بیا بریم تو حیاط بهت میگم "لبخند"
ات: پس بریم
*رفتیم تو حیاط....زنگ خونه خورده بود و همه رفته بودن فقط منو چانیول تو حیاط بودیم*
چان: چشماتو ببند
ات: "چشماشو بست"
چان: حالا باز کن
ات: واو....این...برای منع؟
چان: معلومه که برای توعه💜
ات: "اون که گیرهسر خیلی خوشگل بود همراه با یه گل رز*
ویو جیمین:
رفتم دفتر مدیر چون یه کاری داشتم وقتی داشتم برمیگشتم تا برم خونه دیدم ات چانیول رو بغل کرده....نمیدونم چرا حسودیم شد و رفتم پیششوون
جیمین: چیکار میکنید؟
چان: به تو ربطی داره؟
جیمین: "این اولین بار بود که تو عمرم کم میآوردم واقعا نمیدونم چی بهش بگم"
چان: چیه؟ خشکت زد؟ نکنه حسودی کردی.....اول ات رو اذیت میکنی بعد حسودی؟ نکنه دلت براش سوخته....صبر کن....اصلا تو دلی نداری که بسوزه...."شیطونه میگه....لا اله الا الله"
جیمین: دهنتو ببند پسرهی عوضی....ات بیا باهات کار دارم
چان: پس منم میام
جیمین: کارم خصوصیه
چان: "نگاه به ات"
ات: عا...نگران نباش....فردا میبینمت "رفت و لپ چانیول رو بوس کرد"
چان: باشه پس خدافظ "لبخند"
جیمین تو ذهنش: چرا همش به چانیول حسودی میکنم؟ نکنه....نکنه عاشق شدم؟.....نه جبمین این چرت و پرتا چیه میگی*
جیمین: ات بیا بریم
ات: بریم
الان زمان استراحتم بود یه پارت گذاشتم💗
پارت بعدیو شب میزارم یا هم فردا♥️
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #فیک_نامجون #فیک_جین #سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی
ویو ات:
رفتم درو باز کردم که دیدم چانیول هست و یه لباس تو دستش هست
چان: ات....خوبی دختر؟
ات: آ...آره خوبم
چان: وقتی دیدم اونجوری اذیتت کردن خیلی ناراحت شدم....نامردا منو گرفته بودن نمیذاشتن بیام کمکت....بیا این لباسو بپوش
ات: م...ممنون
چان: من بیرون منتظر میمونم تا لباست رو عوض کنی
ات: باشه "لبخند"
*رفتم و لباسم رو پوشیدم و اومدم بیرون که دیدم....
ویو جیمین:
رفتم و برای ات لباس خرید و برگشتم دیدم ات داره با چانیول حرف میزنه و چانیول هم یه لباس به ات داد....منو بگو رفتم براش لباس خریدم....پسرهی عوضی!....رفتم سمتش و....
چان: اینجا چیکار میکتی؟
جیمین: برای آن لباس خریدم
چان: ههه اذیتش میکنی بعد براش لباس میخری؟
جیمین:"یقهی چانیول رو گرفت" به تو ربطی نداره پسرهی.....
ات: من اومدم
چان: ولم کن!
ات: اوپا بیا بریم
چان: بریم
جیمین تو دهنش: اون چرا به چانیول گفت اوپا؟ اههه من چرا دارم حسودی میکنم....ولش کن بابا
فردا:
رفتم مدرسه که چانیول رو دیدم و رفتم پیشش
ات: سلام اوپا
چان: سلام ات....برات یه غافلگیری دارم
ات: واقعا چی؟
چان: زنگ آخر میبینی "چشمک"
ات: پس مشتاقانه منتظر زنگ آخرم😊
زنگ آخر:
ات: اوپا بگو غافلگیریت چیه دارم میمیرم از هیجان
چان: بیا بریم تو حیاط بهت میگم "لبخند"
ات: پس بریم
*رفتیم تو حیاط....زنگ خونه خورده بود و همه رفته بودن فقط منو چانیول تو حیاط بودیم*
چان: چشماتو ببند
ات: "چشماشو بست"
چان: حالا باز کن
ات: واو....این...برای منع؟
چان: معلومه که برای توعه💜
ات: "اون که گیرهسر خیلی خوشگل بود همراه با یه گل رز*
ویو جیمین:
رفتم دفتر مدیر چون یه کاری داشتم وقتی داشتم برمیگشتم تا برم خونه دیدم ات چانیول رو بغل کرده....نمیدونم چرا حسودیم شد و رفتم پیششوون
جیمین: چیکار میکنید؟
چان: به تو ربطی داره؟
جیمین: "این اولین بار بود که تو عمرم کم میآوردم واقعا نمیدونم چی بهش بگم"
چان: چیه؟ خشکت زد؟ نکنه حسودی کردی.....اول ات رو اذیت میکنی بعد حسودی؟ نکنه دلت براش سوخته....صبر کن....اصلا تو دلی نداری که بسوزه...."شیطونه میگه....لا اله الا الله"
جیمین: دهنتو ببند پسرهی عوضی....ات بیا باهات کار دارم
چان: پس منم میام
جیمین: کارم خصوصیه
چان: "نگاه به ات"
ات: عا...نگران نباش....فردا میبینمت "رفت و لپ چانیول رو بوس کرد"
چان: باشه پس خدافظ "لبخند"
جیمین تو ذهنش: چرا همش به چانیول حسودی میکنم؟ نکنه....نکنه عاشق شدم؟.....نه جبمین این چرت و پرتا چیه میگی*
جیمین: ات بیا بریم
ات: بریم
الان زمان استراحتم بود یه پارت گذاشتم💗
پارت بعدیو شب میزارم یا هم فردا♥️
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #فیک_نامجون #فیک_جین #سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی
۳۰.۰k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.