فیک کوک p5
مینسو: حالا که کیکو به باد دادیم زنگ میزنم پیتزا بیارن کوک:اخ جون مینسو:از خدا خواسته بیست دقیقه گذشت صدای در زدن اومد کوک:من میرم باز کنم رفتم باز کردم مرده داشت نگاه میکرد کوک:به چی نگاه میکنی مینسو هم رفت مرده تعجب کرده بود کوکو و مینسو بهم نگاه کردن واییی لباسامونو عوض نکردیم کوک: تو دلش هه خانمو انگار نه انگار که لباسامو پاره کرده مینسو سریع پیتزارو گرفتو خب حساب کن تا کوک میخواست چیزی بگه رفت کوک حساب کرد و در بست ابرومون رفت مینسو:داشت میخورد ولش کن حساب کردی دیگه کوک:معلومه مجانی که نمیشد مینسو:حالا بیا بخوریم پیتزا رو خوردیم خب من میرم حموم
کوک:پس من چی نمیشه که اردی باشم مثل اینکه یادت رفته به لطف شما دیگه لباس ندارم باید برام لباس بخری ۲ شبه هنوز همین لباسا تنمه مینسو: خیلی خب بابا غر نزن حالا نکه خیلیم لباسات قشنگ بود کوک: نه لباسای تو قشنگه مینسو: واقعا کوک: تیکم حالیت نمیشه حالا چیکار کنم مینسو: وایسا یک لباس پسرانه دارم بپوشش رفتم اوردم کوک: این من اینو نمیپوشم مینسو:چاره دیگم نداری کوک: اوففف اول مینسو رفت حموم بعد من رفتم همون لباسی که داده بود پوشیدم و راه افتادیم مینسو: تموم راه همش دلقک بازی درمیاوردم کوکم فقط میخندید و با خندهاش منم میخندیدم
کوک: خب فکر کنم همه چی خریدیم باید برگریدیم مینسو: اوممم باشه یهو بارون اومد نفس عمیقی کشیدم اوومم بارون...خیلی دوسش دارم وبعد دست کوکو گرفت کوک:تعجب کرد چیکار میکنی مینسو:فقط بدو و تندتند می دووید میخندید که با دیدن میا خندش محو شد کوک:دست مینسو رو ول کرد و رفت پیش میا میا:دیدم اون دختره پیشش از حرکاتش معلومه دوسش داره از لجش دست کوکو گرفتم و باهم راه افتادیم میا:ای دختره احمق نه این دفعه کم نمیارم رفتم پیشش دست دیگه کوکو گرفتم کوک:چیکار می کنی ول کن مینسو:فقط دستمو بگیر لطفا ولش نکن
کوک:دلم واسش سوخت وقتی دستمو میگرفت حس خوبی داشتم نمیخواستم دستشو ول کنم که میا اومد جدامون کرد میا:هیهی مگه نمی بینی نمیخواد دستتو بگیره ولش کن مثل کنه بهش چسبیدی مینسو:ولی...میا:چرا میخوای خودتو بچسبونی بهش مینسو با داد: تو داری خودتو میچسبونی اون شوهرمنه و هر کاری که بخوام میکنم میا:ولی تو رو دوست نداره منو دوست داره مینسو:ولی من دوسش دارم هرچقدرم دوسم نداشته باش میا:میخواستم بزنم تو گوشش که دستمو گرفت مینسو:دیگه جلوت کم نمیارم فکر نکن انقدر مظلوم باشم
کوک:بس کنین میا:ولی کوک:با هر دو تونم خواهش میکنم بس کنین یک قطره اشک ریختم مینسو:نمی دونستم با این کارم باعث میشه اشکت بریزه دیگه دعوا نمیکنیم دیگه اشک نریز کوک:اگه واقعا دوسم داری لطفا بس کن و برو مینسو:باشه اگه این به صلاحته میرم ولی وازم ذره ای از احساسم بهت کم نشده و رفت پایان پارت ۵
کوک:پس من چی نمیشه که اردی باشم مثل اینکه یادت رفته به لطف شما دیگه لباس ندارم باید برام لباس بخری ۲ شبه هنوز همین لباسا تنمه مینسو: خیلی خب بابا غر نزن حالا نکه خیلیم لباسات قشنگ بود کوک: نه لباسای تو قشنگه مینسو: واقعا کوک: تیکم حالیت نمیشه حالا چیکار کنم مینسو: وایسا یک لباس پسرانه دارم بپوشش رفتم اوردم کوک: این من اینو نمیپوشم مینسو:چاره دیگم نداری کوک: اوففف اول مینسو رفت حموم بعد من رفتم همون لباسی که داده بود پوشیدم و راه افتادیم مینسو: تموم راه همش دلقک بازی درمیاوردم کوکم فقط میخندید و با خندهاش منم میخندیدم
کوک: خب فکر کنم همه چی خریدیم باید برگریدیم مینسو: اوممم باشه یهو بارون اومد نفس عمیقی کشیدم اوومم بارون...خیلی دوسش دارم وبعد دست کوکو گرفت کوک:تعجب کرد چیکار میکنی مینسو:فقط بدو و تندتند می دووید میخندید که با دیدن میا خندش محو شد کوک:دست مینسو رو ول کرد و رفت پیش میا میا:دیدم اون دختره پیشش از حرکاتش معلومه دوسش داره از لجش دست کوکو گرفتم و باهم راه افتادیم میا:ای دختره احمق نه این دفعه کم نمیارم رفتم پیشش دست دیگه کوکو گرفتم کوک:چیکار می کنی ول کن مینسو:فقط دستمو بگیر لطفا ولش نکن
کوک:دلم واسش سوخت وقتی دستمو میگرفت حس خوبی داشتم نمیخواستم دستشو ول کنم که میا اومد جدامون کرد میا:هیهی مگه نمی بینی نمیخواد دستتو بگیره ولش کن مثل کنه بهش چسبیدی مینسو:ولی...میا:چرا میخوای خودتو بچسبونی بهش مینسو با داد: تو داری خودتو میچسبونی اون شوهرمنه و هر کاری که بخوام میکنم میا:ولی تو رو دوست نداره منو دوست داره مینسو:ولی من دوسش دارم هرچقدرم دوسم نداشته باش میا:میخواستم بزنم تو گوشش که دستمو گرفت مینسو:دیگه جلوت کم نمیارم فکر نکن انقدر مظلوم باشم
کوک:بس کنین میا:ولی کوک:با هر دو تونم خواهش میکنم بس کنین یک قطره اشک ریختم مینسو:نمی دونستم با این کارم باعث میشه اشکت بریزه دیگه دعوا نمیکنیم دیگه اشک نریز کوک:اگه واقعا دوسم داری لطفا بس کن و برو مینسو:باشه اگه این به صلاحته میرم ولی وازم ذره ای از احساسم بهت کم نشده و رفت پایان پارت ۵
۱۶.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.