من نفرت انگیز part5
#لیسا
رفتم خونم. خوابیدم.
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم . لباسامو پوشیدم. به رزی زنگ زدم که بیاد با هم بریم. تو راه مدرسه بودیم.
+ام لیسا
-بله؟
+امروز پارتی داریم؟
-اره . برای اینکه خلوت نشه میگم دوست هاشم دعوت کنه.
+خوبه.
رسیدیم مدرسه . یک ربع به زنگ مونده بود که رفتم دنبال کوک.
پیداش کردم.
+سلام کوک
-سلام لیسا.
+ببین من یه خواهشی ازت دارم . امشب ساعت 8 بیا خونه من پارتی. با چند تا از دوستات. یکم خوش باشیم.
-باشه . آدرس رو بده.
بهش ادرسو دادم .
+ممنون الان زنگ میخوره . میبینمت ساعت 8.
-باشه بای.
+بای.
رفتم پیش رزی.
-رزی قبول کرد.
+خوبه بعد از مدرسه بریم لباس بخریم.
-باش.
وقتی کلاسامون تموم شد رفتیم لباس هامون رو عوض کردیم و راه افتادیم سمت پاساژ. بالاخره بعد از یک ساعت خرید کردیم. و برگشتیم.من رفتم خونه رو مرتب کردم و دوش گرفتم . آرایش کردم و لباسمو پوشیدم. ساعت تقریبا 8 بود.چند دقیقه بعد زنگ خورد. رزی بود. اومده بود. بعد از نیم ساعت جونگ کوک با 10 نفر دیگه اومده بود. منم دوستامو دعوت کرده بودم.
پایانpart5💜
رفتم خونم. خوابیدم.
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم . لباسامو پوشیدم. به رزی زنگ زدم که بیاد با هم بریم. تو راه مدرسه بودیم.
+ام لیسا
-بله؟
+امروز پارتی داریم؟
-اره . برای اینکه خلوت نشه میگم دوست هاشم دعوت کنه.
+خوبه.
رسیدیم مدرسه . یک ربع به زنگ مونده بود که رفتم دنبال کوک.
پیداش کردم.
+سلام کوک
-سلام لیسا.
+ببین من یه خواهشی ازت دارم . امشب ساعت 8 بیا خونه من پارتی. با چند تا از دوستات. یکم خوش باشیم.
-باشه . آدرس رو بده.
بهش ادرسو دادم .
+ممنون الان زنگ میخوره . میبینمت ساعت 8.
-باشه بای.
+بای.
رفتم پیش رزی.
-رزی قبول کرد.
+خوبه بعد از مدرسه بریم لباس بخریم.
-باش.
وقتی کلاسامون تموم شد رفتیم لباس هامون رو عوض کردیم و راه افتادیم سمت پاساژ. بالاخره بعد از یک ساعت خرید کردیم. و برگشتیم.من رفتم خونه رو مرتب کردم و دوش گرفتم . آرایش کردم و لباسمو پوشیدم. ساعت تقریبا 8 بود.چند دقیقه بعد زنگ خورد. رزی بود. اومده بود. بعد از نیم ساعت جونگ کوک با 10 نفر دیگه اومده بود. منم دوستامو دعوت کرده بودم.
پایانpart5💜
۴۰.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.