عشق خوناشامی من پارت ۱۸
عشق خوناشامی من پارت ۱۸
ویو ا/ت:
چند روزی گذشت من با نیلا خیلی صمیمی شدیم من هم غذا باید درست کنم هم با نیلا وقت میگذرونم
داشتم کار هام رو انجام میدادم و امپراطور و نیلا درحال خوردن ناهار بودن
که نیلا بدو بدو خیلی کیوت اوم د
سمتم منم با لبخند خم شدم
نیلا: ا/ت میشه بیای بابام میده میخواد تولو ببینه
ا/ت: چیییییی
نیلا: بیا دیگهههههه
ویو جونگکوک:
نیلا خیلی با خدمتکار ها جور نیست منم مدام دارم دنبال ا/ت میگردم و وقت گذشته رو ندارم که با نیلا بگذرونم
نیلا این چند وقته خیلی خوشحاله و دلیلش اینه که با یکی از خدمتکار ها خیلی جور شده و همش از اون برام تعریف میکنه
منم کنجکاو شدم ببینمش که به نیلا گفتم بره و صداش کنه
منم منتظر بود که نیلا و یه دختر اومدن اون دختر وقتی سرش رو بالا گرفت از شدت تعجب نزدیک بود شاخ دربیارم
ادامه دارد...
حمایت کنید
ویو ا/ت:
چند روزی گذشت من با نیلا خیلی صمیمی شدیم من هم غذا باید درست کنم هم با نیلا وقت میگذرونم
داشتم کار هام رو انجام میدادم و امپراطور و نیلا درحال خوردن ناهار بودن
که نیلا بدو بدو خیلی کیوت اوم د
سمتم منم با لبخند خم شدم
نیلا: ا/ت میشه بیای بابام میده میخواد تولو ببینه
ا/ت: چیییییی
نیلا: بیا دیگهههههه
ویو جونگکوک:
نیلا خیلی با خدمتکار ها جور نیست منم مدام دارم دنبال ا/ت میگردم و وقت گذشته رو ندارم که با نیلا بگذرونم
نیلا این چند وقته خیلی خوشحاله و دلیلش اینه که با یکی از خدمتکار ها خیلی جور شده و همش از اون برام تعریف میکنه
منم کنجکاو شدم ببینمش که به نیلا گفتم بره و صداش کنه
منم منتظر بود که نیلا و یه دختر اومدن اون دختر وقتی سرش رو بالا گرفت از شدت تعجب نزدیک بود شاخ دربیارم
ادامه دارد...
حمایت کنید
۵.۷k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.