مافیای من 🍷🍷🖤
پارت ۲۶
جیمین : یاااا من بدون ات نمیتونم
ات : مادر جون اکر اجازه بدین من میرم گناه داره
لی : خیر نمیشه می خوام امروز پیشم باشی راستی جیمین اصلا هم گناه نداره انقدر تو و اذیتت کرده از هم میگی گناه داره
جیمین : مامان معذرت خواهی کردم دااا
لی : میری یا بزنمت
جیمین رفت
ات : می تونم یک سوال بپرسم
لی : بله خوشگلم
ات : سهون کیه چرا با من این طوری رفتار می کنه
لی : سهون
خواست حرف بزنه یو امد
یو : به به می بینم مادر شوهر و عروس دارن حرف می زنن
ات و لی خندیدن
لی : برو پیش جیمین بخواب من با عروس خوشگلم تنهای می خوابم
یو رفت
لی : بیا بخوابیم فردا کلی کار داریم
خوابیدن
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیدم لی نیس بلند شدم از اتاق رقتم بیرون
هیچ کس خانه نبود فقط خدمتکارا
ات : اجو چرا هیچ کس نیس
اجو : رفتن بیرون شما بفرمایید صبحانه
ات : کجا رفتن
اجو : خانم نمی دونم
اجو : خانم اکر زحمت نمیشه میشه برین اتاق خانم سهون صداش کنید ببخشید من نمی تونم برم بالا پام درد می کنه بچه هم نیومدن هندز
ات : باش مشکلی نیس
ات رفت بالا
می خواست در بزنه
سهون : باشه جیمینم پس زود بیا
سهون : منم دوستت دارم
سهون : خدافظ
ات ویو
دنیا تو سرم خراب شد یعنی چی سهون با جیمین رابطه داره
فلش بک به دیروز سر میز
سهون : انگار نمی دونی جیمین اول با من بود
پایان فلش بک
ات : یعنی واقعا هنوز باهاشه پس چرا با من ازدواج می کنه
ات : یعنی چی اخه
ات رفت در زد
ات : سهون نمیای صبحانه
سهون : ات بیا داخل
ات رفت داحل
سهون : تو چرا دست از سر جیمین برنمیداری
ات : منظورت چیه
سهون : جیمین منو دوس داره می خواد با من ازدواج کنه
ات : عزیزم جیمینرمنو دوس داره که داره باهام ازدواج می کنه
سهون ات رو هل داد
سهون : تو جیمین رو از من گرفتی ببین اخرین باره میگم پات رو از زندگی جیمین بکش بیرون
ات : اگر نکشم
سهون : اگر نکشی خودم میشکمت ( با داد )
ات : سهون به خودت دروغ نگو فکر کردی نمی فهمم تو داشتی الکی با گوشی حرف می زدی تا من فکر کنم جیمین تو رو دوس داره الکی به خودت دروغ نگو جیمین عاشق منه منم عاشقشم هیچ وقت با این چیز های الکی از عشق جیمین به خودم کم نمیشه
یهو سهون به ات سیلی زد
سهون : خفه شوو قبل از اینکه تو بیای جیمین مال من بود
ات : دفعه اخرت باشه رو من دست بلند می کنی
سهون دوباره سیلی زد
سهون : خفه شو دختری هرزه ( با داد)
ات : هه چون دختر عموی جیمینی هیچی نمیگم حرف دهنت رو بفهم تو هرزه ای نه من ( با ارامش )
سهون : تو داری به رابطه جیمین و من حسودی می کنی تو حسودی تو دروغ میگی
ات : اخه به چیه تو باید حسودی کنم لقبی که خودت داری رو به من نده
ات : الانم می خوای بیا صبحانه بخور نمی خوای نیا
سهون : از اتاقم گمشو بیرون ( باداد )
ات : بهتره بیای صبحانه بخوری تا حال داشته باشی هرزه گی و حسودی کنی
ات رفت بیرون
ات رفت سر میز
اجو : خانم نمیان ؟
ات : گفتم ولی انگار نمیان
ات نشستن صبحانه خورد خواست بلن شه جیمین و لی امدن
ات : سلام خیلی خوش اندین
جیمین : سلام بیبی خوشگلم
لی : سلام عروس خوشگلم
لی : بیا ببین این لباس ها رو دوس داری برای تو گرفتم
ات : مادر جون چرا زحمت کشیدین این همه وسیله من همه چی داشتم
جیمین : منم همینو گفتم گفتم به اندازه کافی ات پول های منو خرج کرده تو امریکا ولی گوش شنوا
لی : جیمین هیس من اینا رو برات گرفتم اونا رو جیمین گرفته
ات : خیلی ممنون
ات و لی نشستن رو کانپله تا وسیله ها رو باز کن نگاه کنن
جیمین هم اون ور نشسته بود با گوشی ور رفت
لی یک از جعبهرها رو باز کرد
اون لباس خواب بود رنگ قرمز باز
لی : من که اینو خیلی دوس دارم مطعمن خیلی بهت میاد
ات : وای مادر جون خیلی خوشگله فقط زیادی باز نیس
لی : یا دخترم تو و جیمین دیگه زن شوهر میشین دا
لی : حالا برو اینو بپوش ببنیم اندازس
ات : چی نه بابام اندازس
جیمین : نه ات برو بپوش شاید تنگ باشه
ات : جیمین تو خفه ( ارم )
لی : می خوای از الان رو حرف مادر شوهرت حرف بزنی برو بپوش دا
ات : اخه
لی : اخه نداره
ات : الان پدر جیمین میاد من خجالت میکشم
لی : نه اون کار داشت رفت
ا ت: هوف باشه
ات رفت پوشید و امد ( عکسش رو میزارم )
لی : دخترم رووو چه خوشگل شدههه حالا بدنت سفید دیده ش ( عحب مادر شوهری😂💔)
لی : اندازه اندازه هس
جیمین : بیبی خیلی جذاب شدی
لی : تو چشمات رو درویش کن عهه
ات خجالت کشید رفت عوض کرد
جیمین : یاااا من بدون ات نمیتونم
ات : مادر جون اکر اجازه بدین من میرم گناه داره
لی : خیر نمیشه می خوام امروز پیشم باشی راستی جیمین اصلا هم گناه نداره انقدر تو و اذیتت کرده از هم میگی گناه داره
جیمین : مامان معذرت خواهی کردم دااا
لی : میری یا بزنمت
جیمین رفت
ات : می تونم یک سوال بپرسم
لی : بله خوشگلم
ات : سهون کیه چرا با من این طوری رفتار می کنه
لی : سهون
خواست حرف بزنه یو امد
یو : به به می بینم مادر شوهر و عروس دارن حرف می زنن
ات و لی خندیدن
لی : برو پیش جیمین بخواب من با عروس خوشگلم تنهای می خوابم
یو رفت
لی : بیا بخوابیم فردا کلی کار داریم
خوابیدن
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیدم لی نیس بلند شدم از اتاق رقتم بیرون
هیچ کس خانه نبود فقط خدمتکارا
ات : اجو چرا هیچ کس نیس
اجو : رفتن بیرون شما بفرمایید صبحانه
ات : کجا رفتن
اجو : خانم نمی دونم
اجو : خانم اکر زحمت نمیشه میشه برین اتاق خانم سهون صداش کنید ببخشید من نمی تونم برم بالا پام درد می کنه بچه هم نیومدن هندز
ات : باش مشکلی نیس
ات رفت بالا
می خواست در بزنه
سهون : باشه جیمینم پس زود بیا
سهون : منم دوستت دارم
سهون : خدافظ
ات ویو
دنیا تو سرم خراب شد یعنی چی سهون با جیمین رابطه داره
فلش بک به دیروز سر میز
سهون : انگار نمی دونی جیمین اول با من بود
پایان فلش بک
ات : یعنی واقعا هنوز باهاشه پس چرا با من ازدواج می کنه
ات : یعنی چی اخه
ات رفت در زد
ات : سهون نمیای صبحانه
سهون : ات بیا داخل
ات رفت داحل
سهون : تو چرا دست از سر جیمین برنمیداری
ات : منظورت چیه
سهون : جیمین منو دوس داره می خواد با من ازدواج کنه
ات : عزیزم جیمینرمنو دوس داره که داره باهام ازدواج می کنه
سهون ات رو هل داد
سهون : تو جیمین رو از من گرفتی ببین اخرین باره میگم پات رو از زندگی جیمین بکش بیرون
ات : اگر نکشم
سهون : اگر نکشی خودم میشکمت ( با داد )
ات : سهون به خودت دروغ نگو فکر کردی نمی فهمم تو داشتی الکی با گوشی حرف می زدی تا من فکر کنم جیمین تو رو دوس داره الکی به خودت دروغ نگو جیمین عاشق منه منم عاشقشم هیچ وقت با این چیز های الکی از عشق جیمین به خودم کم نمیشه
یهو سهون به ات سیلی زد
سهون : خفه شوو قبل از اینکه تو بیای جیمین مال من بود
ات : دفعه اخرت باشه رو من دست بلند می کنی
سهون دوباره سیلی زد
سهون : خفه شو دختری هرزه ( با داد)
ات : هه چون دختر عموی جیمینی هیچی نمیگم حرف دهنت رو بفهم تو هرزه ای نه من ( با ارامش )
سهون : تو داری به رابطه جیمین و من حسودی می کنی تو حسودی تو دروغ میگی
ات : اخه به چیه تو باید حسودی کنم لقبی که خودت داری رو به من نده
ات : الانم می خوای بیا صبحانه بخور نمی خوای نیا
سهون : از اتاقم گمشو بیرون ( باداد )
ات : بهتره بیای صبحانه بخوری تا حال داشته باشی هرزه گی و حسودی کنی
ات رفت بیرون
ات رفت سر میز
اجو : خانم نمیان ؟
ات : گفتم ولی انگار نمیان
ات نشستن صبحانه خورد خواست بلن شه جیمین و لی امدن
ات : سلام خیلی خوش اندین
جیمین : سلام بیبی خوشگلم
لی : سلام عروس خوشگلم
لی : بیا ببین این لباس ها رو دوس داری برای تو گرفتم
ات : مادر جون چرا زحمت کشیدین این همه وسیله من همه چی داشتم
جیمین : منم همینو گفتم گفتم به اندازه کافی ات پول های منو خرج کرده تو امریکا ولی گوش شنوا
لی : جیمین هیس من اینا رو برات گرفتم اونا رو جیمین گرفته
ات : خیلی ممنون
ات و لی نشستن رو کانپله تا وسیله ها رو باز کن نگاه کنن
جیمین هم اون ور نشسته بود با گوشی ور رفت
لی یک از جعبهرها رو باز کرد
اون لباس خواب بود رنگ قرمز باز
لی : من که اینو خیلی دوس دارم مطعمن خیلی بهت میاد
ات : وای مادر جون خیلی خوشگله فقط زیادی باز نیس
لی : یا دخترم تو و جیمین دیگه زن شوهر میشین دا
لی : حالا برو اینو بپوش ببنیم اندازس
ات : چی نه بابام اندازس
جیمین : نه ات برو بپوش شاید تنگ باشه
ات : جیمین تو خفه ( ارم )
لی : می خوای از الان رو حرف مادر شوهرت حرف بزنی برو بپوش دا
ات : اخه
لی : اخه نداره
ات : الان پدر جیمین میاد من خجالت میکشم
لی : نه اون کار داشت رفت
ا ت: هوف باشه
ات رفت پوشید و امد ( عکسش رو میزارم )
لی : دخترم رووو چه خوشگل شدههه حالا بدنت سفید دیده ش ( عحب مادر شوهری😂💔)
لی : اندازه اندازه هس
جیمین : بیبی خیلی جذاب شدی
لی : تو چشمات رو درویش کن عهه
ات خجالت کشید رفت عوض کرد
۳۰.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.