-سدانده..اگه نمیتونید نخونید-

اون زوج شیرین،وسط خیابون نشسته بودن و مردم با تعجب بهشون نگاه میکردن..ولی مگه مهم بود؟
اون لحظه فقط خود اونا بودن که مهم بودن‌..
دخترک سرش رو توی بغل پسرک جابه‌جا کرد و گفت«داره غروب میشه..
تهیونگ«اهوم:)
جینا«و دارین به مرگ من نزدیک تر میشیم:)
تهیونگ«این حرف و نزن..
جینا«باشه..
ولی این شونه های تهیونگ بود که از اشک دخترک خیس شده بودن!
تهیونگ«بیبی؟ گریه میکنی؟
جینا«هیق نه..
تهیونگ«گریه نکن،! بیا از پیش هم بودن لذت ببریم..
جینا«باشه..
ولی چندی بعد، اتفاقی که نباید افتاد..
جینا«تهیونگ..تهیونگ دوست دارم باشه؟ خوشبخت باش:)
تهیونگ«چی میگی..جینا..جیناا پاشوووو جیناااااااا
-بیمارستان-
دکتر اشفته از اتاق اومد بیرون و گفت«متاسفام..
تهیونگ«چی..؟‌ شوخی میکنی دیگه؟؟
دکتر«ببخشید ولی سرطان ایشون خیلی قوی تر از بدنشون بود:)
تهیونگ«نههههه جینااااااااا

-۲سال‌بعد-
تهیونگ گل مورد علاقه همسرش،یعنی گل رز رو روی قبرش گذاشت..
تهیونگ«من به قولم عمل کردم و زندگی کردم..اما تو چی؟ تو ترکم‌ کردی..من دیگه نمیتونم..منم میام پیشت..
-اخبارشب-
-خواننده معروف،کیم تهیونگ،امشب جنازه شون تو خانه شون پیدا شده، رحمت بر روحشون:))

(این‌خیلی‌اشناعه‌نه؟سولی..:)‌‌..دورازجون‌پسرمون:))

-nina