part 3۷
part 3۷
ویو ا.ت ⬜️
چند ساعت بعد احساس عجیبی داشتم . همیش میرفتم و کوک رو میبوسیدم ولی حالم هنوز اوکی نبود من دلم بیشتر میخاست . عجیب بود .
پایان ویو ا.ت ⬜️
ویو کوک⬛️
از وقتی که جین بهم الکل داد همش حالت عجیبی دارم دلم میخاد ا.ت رو ببرم ی گوشه ولی به سختی دارم خودم رو کنترل میکنم
پایان ویو کوک ⬛️
۳ساعت گذشت و ا.ت و کوک متوجه شدن این احساس رو جفتشون دارن و هر چقدر میرقصان بیشتر میشه کوک به داداش هاش شک کرده بود برای همین رفت پیش نامجون
کوک : نامجون ی چیز بگم
ته : چی می گی (نیشخند)
کوک : داداش من حالم خیلی عجیبه هر وقت به ا.ت نگاه میکنم دلم میخاد لباسش رو پاره کنم سینه هاشو رو بخورم
ته :(از خنده پاره میشه)
کوک : دارم دیوانه میشم دارم به سختی کنترل میکنم . دیگه شما هم داداش های من هستید . آقا دیاکم راست شده
ته :(از خنده افتاد زمین) وای خدایا دلم درد گرفت
نامجون : خب حالا آروم باش چیزی نیست
کوک : نه آخه ...
نامجون : ببین تو ....
کوک : داداش آخه احساس میکنم ا.ت هم اینطوریه ؟
ته : وای من دیگه نمیتونم (خنده از ته دل)
کوک : چی شده این چرا داره پاره میشه ؟
نامجون : داداش تو احساس نکن به نظرم (خنده)
کوک : باز چیکار کرده این جین عوضی
نامجون : بابا فقط ی تحریک کننده دیگه . مسخره بازی در نیار
کوک : تحریک کننده ؟ چقدر ؟
ته : ۸۵ درصد (خنده زیاد)
کوک : این روانی این رو از کجا آورده . خب من الان نمیتونم میگیرم نامجون رو میکنم
نامجون :(پاره شدن از خنده)داداش حالا ما امشب نمیام خونه ولی تو ملاحظه ا.ت رو بکن
کوک : مرگ
ته و نامجون از خنده پاره شدن و کوک رفت ماجرا رو به ا.ت گفت
ا.ت : خب الان چیکار کنیم هنوز ی ساعت از عروسی مونده من الان پاره میشم
کوک : منم خیلی داغونم .
ا.ت : میگم بریم خونه
کوک : عزیزم منو تو عروس دومادیم بعدش هم عموت میگیره پارمون میکنه
ا.ت: حالا تو هم آروم باش ها برو دست شوی خودت رو آروم کن
کوک : برم بزنم ؟
ا.ت : آره دیگه میگیری میکوشیم
کوک : آخ من آنقدر دلم میخاد امشب اسمم رو فریاد بزنی
ا.ت : برو گمشوووووو . برو دستشویی بزن به نظرم
کوک : تو نزدی ؟
ا.ت : چرا زدم ۳ بار هم زدم ولی تفاوتی احساس نمیکنم هنوز داغم
کوک : باشه
هر دقیقه برای ا.ت و کوک آهسته تر میگذشت و کاملا عذاب بود . ا.ت و کوک بار ها رفتن دستشویی ، توی ماشین ، زیر میز ، یواشکی و حتی توی پارکینگ زدن ولی همچنان بالا بودن و نمیدونستم چجوری کمش کنن
بیا کامنت جا نشد
ویو ا.ت ⬜️
چند ساعت بعد احساس عجیبی داشتم . همیش میرفتم و کوک رو میبوسیدم ولی حالم هنوز اوکی نبود من دلم بیشتر میخاست . عجیب بود .
پایان ویو ا.ت ⬜️
ویو کوک⬛️
از وقتی که جین بهم الکل داد همش حالت عجیبی دارم دلم میخاد ا.ت رو ببرم ی گوشه ولی به سختی دارم خودم رو کنترل میکنم
پایان ویو کوک ⬛️
۳ساعت گذشت و ا.ت و کوک متوجه شدن این احساس رو جفتشون دارن و هر چقدر میرقصان بیشتر میشه کوک به داداش هاش شک کرده بود برای همین رفت پیش نامجون
کوک : نامجون ی چیز بگم
ته : چی می گی (نیشخند)
کوک : داداش من حالم خیلی عجیبه هر وقت به ا.ت نگاه میکنم دلم میخاد لباسش رو پاره کنم سینه هاشو رو بخورم
ته :(از خنده پاره میشه)
کوک : دارم دیوانه میشم دارم به سختی کنترل میکنم . دیگه شما هم داداش های من هستید . آقا دیاکم راست شده
ته :(از خنده افتاد زمین) وای خدایا دلم درد گرفت
نامجون : خب حالا آروم باش چیزی نیست
کوک : نه آخه ...
نامجون : ببین تو ....
کوک : داداش آخه احساس میکنم ا.ت هم اینطوریه ؟
ته : وای من دیگه نمیتونم (خنده از ته دل)
کوک : چی شده این چرا داره پاره میشه ؟
نامجون : داداش تو احساس نکن به نظرم (خنده)
کوک : باز چیکار کرده این جین عوضی
نامجون : بابا فقط ی تحریک کننده دیگه . مسخره بازی در نیار
کوک : تحریک کننده ؟ چقدر ؟
ته : ۸۵ درصد (خنده زیاد)
کوک : این روانی این رو از کجا آورده . خب من الان نمیتونم میگیرم نامجون رو میکنم
نامجون :(پاره شدن از خنده)داداش حالا ما امشب نمیام خونه ولی تو ملاحظه ا.ت رو بکن
کوک : مرگ
ته و نامجون از خنده پاره شدن و کوک رفت ماجرا رو به ا.ت گفت
ا.ت : خب الان چیکار کنیم هنوز ی ساعت از عروسی مونده من الان پاره میشم
کوک : منم خیلی داغونم .
ا.ت : میگم بریم خونه
کوک : عزیزم منو تو عروس دومادیم بعدش هم عموت میگیره پارمون میکنه
ا.ت: حالا تو هم آروم باش ها برو دست شوی خودت رو آروم کن
کوک : برم بزنم ؟
ا.ت : آره دیگه میگیری میکوشیم
کوک : آخ من آنقدر دلم میخاد امشب اسمم رو فریاد بزنی
ا.ت : برو گمشوووووو . برو دستشویی بزن به نظرم
کوک : تو نزدی ؟
ا.ت : چرا زدم ۳ بار هم زدم ولی تفاوتی احساس نمیکنم هنوز داغم
کوک : باشه
هر دقیقه برای ا.ت و کوک آهسته تر میگذشت و کاملا عذاب بود . ا.ت و کوک بار ها رفتن دستشویی ، توی ماشین ، زیر میز ، یواشکی و حتی توی پارکینگ زدن ولی همچنان بالا بودن و نمیدونستم چجوری کمش کنن
بیا کامنت جا نشد
۳.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.