ᵖᵃʳᵗ ⁴
ᵖᵃʳᵗ ⁴
خب میخام پارتارو طولانی تر بزارم😂😂
(ا/ت ویو)
نمیدونم چرا یه حسایی بهش دارم ازش خوشم اومده ا/ت دختر این چه حرفیه وای...اون تورو دزدیده ها اون یه مافیای خشن و بی رحمه
رسیدیم عمارت...
(یهویی وجود نداره خواستم حال بدم بهتون😂)
*چند روز بعد*
دیدم صدای شلیک اومد
فهمیدم اون مردی که منو دزدیده بود اومده به عمارت حمله کرده(سئونگ)
دیدم سئونگ به کوک شلیک کرد کوک افتاد زمین با نگرانی و گریه رفتم سمتش و بغلش کردم
+هقق ...هقق(فهمیده بودم که دیگه عاشقشم کاملا)
_ا/ت من...میخام....یه..چیزی..بهت بگم
+چیی چی هقق بگو
_من خیلی دوست دارم ا/ت...فقط بدون اگه دیگه تو این دنیا نبودم بدونم همیشه...عاشقتم
+نه نه تو نباید بری باید پیش هقق من بمونی من دوست دارمم هقق
_خوبه که..عشقم یک طرفه نیست
ا/ت سریع زنگ میزنه به دکتر کیم...(دکتر شخصی کوک)
(دکتر=دکی)
.
.
دکی:خب بله خانم کیم ایشون تیر به شکمشون خورده و تا دو هفته نمیتونن راه برن
+آها ممنونم دکتر
دکی:خواهش میکنم خانم کیم
(کوک ویو)
وقتی ا/ت گفت دوستم داره خوشحال شدم که عشقم یه طرفه نیست
یهو در اتاقم زده شد
_بله؟
+ارباب میشه بیام داخل؟
_بله بفرما
+(اومدم تو)ارباب...
_لطفا راحت باش باهام منو جونگ کوک یا کوک صدا بزن
+چ..چشم
_رسمی هم نباش
+باشه
_ا/ت تو واقعا منو دوست داری؟
+خب..خب میدونی من از همون اول یه حسایی بهت داشتم الان دوست دارمم
_پس حسم دو طرفس..
+اوهوم
(دو ماه بعد)
+من و کوک خیلی همو دوست داریم و میخوایم ازدواج کنیم امروز میخوایم بریم خونه مامان و بابای کوک تا بفهمیم اجازه میدن یا نه
(رسیدن اونجا)
(مامان کوک× بابای کوک÷)
×سلام پسرممم!
÷سلام پسر گلم چه عجب از این ورا!
_سلام مامان و بابا
×÷پسرم این خانوم کی هستن؟
_ایشون عشق منن و میخاستم از شما اجازه بگیرم که باهاش ازدواج کنم
....×÷
.
.
.
شرط نداریم
خب میخام پارتارو طولانی تر بزارم😂😂
(ا/ت ویو)
نمیدونم چرا یه حسایی بهش دارم ازش خوشم اومده ا/ت دختر این چه حرفیه وای...اون تورو دزدیده ها اون یه مافیای خشن و بی رحمه
رسیدیم عمارت...
(یهویی وجود نداره خواستم حال بدم بهتون😂)
*چند روز بعد*
دیدم صدای شلیک اومد
فهمیدم اون مردی که منو دزدیده بود اومده به عمارت حمله کرده(سئونگ)
دیدم سئونگ به کوک شلیک کرد کوک افتاد زمین با نگرانی و گریه رفتم سمتش و بغلش کردم
+هقق ...هقق(فهمیده بودم که دیگه عاشقشم کاملا)
_ا/ت من...میخام....یه..چیزی..بهت بگم
+چیی چی هقق بگو
_من خیلی دوست دارم ا/ت...فقط بدون اگه دیگه تو این دنیا نبودم بدونم همیشه...عاشقتم
+نه نه تو نباید بری باید پیش هقق من بمونی من دوست دارمم هقق
_خوبه که..عشقم یک طرفه نیست
ا/ت سریع زنگ میزنه به دکتر کیم...(دکتر شخصی کوک)
(دکتر=دکی)
.
.
دکی:خب بله خانم کیم ایشون تیر به شکمشون خورده و تا دو هفته نمیتونن راه برن
+آها ممنونم دکتر
دکی:خواهش میکنم خانم کیم
(کوک ویو)
وقتی ا/ت گفت دوستم داره خوشحال شدم که عشقم یه طرفه نیست
یهو در اتاقم زده شد
_بله؟
+ارباب میشه بیام داخل؟
_بله بفرما
+(اومدم تو)ارباب...
_لطفا راحت باش باهام منو جونگ کوک یا کوک صدا بزن
+چ..چشم
_رسمی هم نباش
+باشه
_ا/ت تو واقعا منو دوست داری؟
+خب..خب میدونی من از همون اول یه حسایی بهت داشتم الان دوست دارمم
_پس حسم دو طرفس..
+اوهوم
(دو ماه بعد)
+من و کوک خیلی همو دوست داریم و میخوایم ازدواج کنیم امروز میخوایم بریم خونه مامان و بابای کوک تا بفهمیم اجازه میدن یا نه
(رسیدن اونجا)
(مامان کوک× بابای کوک÷)
×سلام پسرممم!
÷سلام پسر گلم چه عجب از این ورا!
_سلام مامان و بابا
×÷پسرم این خانوم کی هستن؟
_ایشون عشق منن و میخاستم از شما اجازه بگیرم که باهاش ازدواج کنم
....×÷
.
.
.
شرط نداریم
۶.۱k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.