سناریو
وقتیبهشونمیگی:میخوامپیشبویفرندمبخوابم
متیو:با عصبانیت نگاهت میکنه،رگ گردنش متورم شده که تو میگی:باشه باشه غلط کردم من اصلا بوی فرندی ندارم
تئودور:دیگه بوی فرندی برات باقی نمیمونه
لورنزو:چی؟میخوایی از پیشم بری؟اصلا اون لعنتی کیه که میخوایی از پیشم بری؟و محکم بغلت میکنه و نمیزاره تکون بخوری
دراکو:میگه:منم میخوام ببینمش....وقتی این حرف و زد فهمیدی چقدر اوضاع خیته و بحث و عوض کردی!
ریگولوس:خیلی خب...منم میرم پیش پانسی
ا.ت:باشه غلط کردم
ریگولوس:توکه میدونی چقدر دوست دارم...من بدونت خوابم نمیبره!
تام:بار اخریه همچین حرفی میزنی!جز من نباید کسی تو زندگیت باشه.....توکه میدونی من روت حساسم چرا همچین حرفی میزنی؟طرف گ/ه خورده بیاد سمتت اصلا
ا.ت:باشه بابا...اما اون خیلی هاته
تام:یه هاتی امشب نشونت بدم!
و براید استایل بغلت میکنه سمت اتاق...
متیو:با عصبانیت نگاهت میکنه،رگ گردنش متورم شده که تو میگی:باشه باشه غلط کردم من اصلا بوی فرندی ندارم
تئودور:دیگه بوی فرندی برات باقی نمیمونه
لورنزو:چی؟میخوایی از پیشم بری؟اصلا اون لعنتی کیه که میخوایی از پیشم بری؟و محکم بغلت میکنه و نمیزاره تکون بخوری
دراکو:میگه:منم میخوام ببینمش....وقتی این حرف و زد فهمیدی چقدر اوضاع خیته و بحث و عوض کردی!
ریگولوس:خیلی خب...منم میرم پیش پانسی
ا.ت:باشه غلط کردم
ریگولوس:توکه میدونی چقدر دوست دارم...من بدونت خوابم نمیبره!
تام:بار اخریه همچین حرفی میزنی!جز من نباید کسی تو زندگیت باشه.....توکه میدونی من روت حساسم چرا همچین حرفی میزنی؟طرف گ/ه خورده بیاد سمتت اصلا
ا.ت:باشه بابا...اما اون خیلی هاته
تام:یه هاتی امشب نشونت بدم!
و براید استایل بغلت میکنه سمت اتاق...
۳.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.