پارت ۲۹ ازدواج اجباری
پارت ۲۹ ازدواج اجباری
ویو ا/ت
با کاوان و انایتا رفتیم ستوران تا غذا بخوریم
غذا رو سقارش دادیم و اماده شد خوردیم و بعد من انایتا رو رسوندم خونه و کاوان رو هم رسوندم رفتم خونه ساعت 11 شب بود
مادرت. دخترم امدی
_ سلام اره
پدرت. تا این موقع کجا بودی
_ با بچه ها رفتیم دور زدیم بعد رفتیم رستوران
پدرش. ای خدا کاش ما هم جوان بودیم
× با بچه ها منظورت کیه
_ انایتا و کاوان
× کاوان اون عوضی هم بود
_ اسم خودتو روی اون نزار
پدرش. دخترم مگه کاوان عاشقت نبود
_ اون قضیه تموم شده
مادرش. من نمیتونم ببینم یکی به عروسم چشم داره
_ کاوان به من چشم نداره اون الان احساساتشو کلت روی من خاموش کرده شما هم هرچقدر بگین من با کاوان نگردم نمیشه اون رفیق بچگیای منه
پدرت. باشه برو لباساتو در بیار بعد برو بخواب
_ فعلاً.حرص.
ادمینتون: ا/ت رفت اتاقش و لباساشو در اورد میکاپشم پاک کرد و رفت پایین
_ هنوز بیدارین
پدرش. اره دخترم نخوابیدیم
_ اها
& بهت خوشگذشت
_ نگاه من که منظورتو گرفتم ولی ولش
پدرت. من نمیدونم بین شما دوتا چیا میگذره ولی گندش به زودی در میاد
مادرت. ولشون کن
_ میخوام یه چیزی بگم
& بگو
_ من و انایتا و کاوان قرار شنبه ی این هفته که بیاد بریم امریکا
× چی نه نمیشه امکان نداره
_ من از تو نظر خواستم
پدرت. چرا یک دفعه
_ هیچی امشب انایتا گفت منم نه نگفتم
مادرت. من دلم شور میزنه نمیشه داداشتم باهات بیاد
_ نه
× تو هیجا نمیری
پدرش. شوگا راست میگه نرو شما زن و شوهرین نمیشه بدون شوهرت جایی بری
_ پس اولین وقت طلاق میگیریم
پدرت. چی
پدرش. ا/ت دخترم این چی بود گفتی
مادرت. ا/ت شورشو در نیار
_ خوب بیایین این مسئله رو همینجا پایان بدیم
شرط پارت بعد
۳۰ :« لایک ❤️
ویو ا/ت
با کاوان و انایتا رفتیم ستوران تا غذا بخوریم
غذا رو سقارش دادیم و اماده شد خوردیم و بعد من انایتا رو رسوندم خونه و کاوان رو هم رسوندم رفتم خونه ساعت 11 شب بود
مادرت. دخترم امدی
_ سلام اره
پدرت. تا این موقع کجا بودی
_ با بچه ها رفتیم دور زدیم بعد رفتیم رستوران
پدرش. ای خدا کاش ما هم جوان بودیم
× با بچه ها منظورت کیه
_ انایتا و کاوان
× کاوان اون عوضی هم بود
_ اسم خودتو روی اون نزار
پدرش. دخترم مگه کاوان عاشقت نبود
_ اون قضیه تموم شده
مادرش. من نمیتونم ببینم یکی به عروسم چشم داره
_ کاوان به من چشم نداره اون الان احساساتشو کلت روی من خاموش کرده شما هم هرچقدر بگین من با کاوان نگردم نمیشه اون رفیق بچگیای منه
پدرت. باشه برو لباساتو در بیار بعد برو بخواب
_ فعلاً.حرص.
ادمینتون: ا/ت رفت اتاقش و لباساشو در اورد میکاپشم پاک کرد و رفت پایین
_ هنوز بیدارین
پدرش. اره دخترم نخوابیدیم
_ اها
& بهت خوشگذشت
_ نگاه من که منظورتو گرفتم ولی ولش
پدرت. من نمیدونم بین شما دوتا چیا میگذره ولی گندش به زودی در میاد
مادرت. ولشون کن
_ میخوام یه چیزی بگم
& بگو
_ من و انایتا و کاوان قرار شنبه ی این هفته که بیاد بریم امریکا
× چی نه نمیشه امکان نداره
_ من از تو نظر خواستم
پدرت. چرا یک دفعه
_ هیچی امشب انایتا گفت منم نه نگفتم
مادرت. من دلم شور میزنه نمیشه داداشتم باهات بیاد
_ نه
× تو هیجا نمیری
پدرش. شوگا راست میگه نرو شما زن و شوهرین نمیشه بدون شوهرت جایی بری
_ پس اولین وقت طلاق میگیریم
پدرت. چی
پدرش. ا/ت دخترم این چی بود گفتی
مادرت. ا/ت شورشو در نیار
_ خوب بیایین این مسئله رو همینجا پایان بدیم
شرط پارت بعد
۳۰ :« لایک ❤️
۱۷.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.