گاهی ناامید می شوم بانو

گاهی ناامید می شوم... بانو
اما وقتی به یاد داستان یوسف و زلیخا می افتم... با آن همه ماجرا... عشق، زندان، دوری، کوری و...
نوری تازه در من شعله می گیرد که در تمام ناامیدی ها، روزنه امید هست...

بانو... شاید روزی فرمان دهی به آزادی از سیاهچال... همانند زلیخا.
آن گاه منظومه های عاشقانه ام را خواهی دید که هر روز تو را عبادت خواهند کرد...

ناامید نشده ام!
مرا هراسی نیست، وقتی امیدم هنوز به بارش رحمت خداست...
دیدگاه ها (۲)

دلم اتفاقی عجیب میخواهدمثل بازگشتنت مثل غرق شدن درعمقِ آبیِ ...

مرا محکوم کنبه اشد مجازات...به بی جوابیبه سکوتمحکومم کنبه حب...

گاهی برای انتخاب بعضی از مسیرهای زندگی، به حال خودم تاسف میخ...

گاهيلحظه هايم از تو لبريز مي شوداز احساسم سر مي رویو فضاي خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط