حمایت کنید دیگگگگه
حمایت کنید دیگگگگه
سناریو وقتی...
ناروتو :
از زبان ا/ت:
امروز تصمیم گرفتم تنهایی برم کافه ... ساعت ۵ بود و هوا هم خوب بود پس رفتم و آماده شدم ...لباسم ( یکی از لباسای بالا) رو پوشیدم و راه افتادم...
ده دقیقه بعد *
رسیدم کافه .. داشتم دنبال میز میگشتم ک یکی پیدا کردم رفتم سمت میز ک بشینم ولی کاکاشی سنسه رو دیدم
کاکاشی : عو چطوری ا/ت؟
ا/ت : ممنون سنسه
و احترام گذاشتم
همونجور ک خم بودم پاهای ی نفر دیگه رو هم دیدم صاف شدمو نگاش کردم
اون ناروتو بود ... داشت با صورت پوکر نگام میکرد....ینی چرا احترام نمیذاشت؟
ا/ت : ناروتو ..احترام بذار
و یدونه زدم تو سرش
ک ۳ متر پرید بالا
ناروتو : هویییی چیکار میکنی دردم گرفتتتت
ا/ت: احترام بزار با ادب
ناروتو: هوفففف ... باشه
و احترام گذاشت
ا/ت: سنسه کجاس ؟
ناروتو: نمیدو...
ا/ت: اونجاس
کاکاشی دست تکون داد * ( روی صندلی آخر کافه)
ا/ت و ناروتو ب سمت میز سنسه رفتن
موقع سفارشات*
ا/ت: خب... من ی قهوه ی ساده با ی کیک کاکائویی
کاکاشی: خب خوبه منم ی چای
ا/ت: فقط ی چای؟
کاکاشی: اوم ... میخوام کتاب بخونم:)
ناروتو: منم رامن
ا/ت: پوکر* باهوش اینجا کافس ن رستوران ک
ناروتو: خب ... ام... من رامن دوس دارمممم... ولی... این دفعه.. ب.بخاطر ..تو...ق.قهوه میخور.م
سرخ سرخ شده بود ناروتو*
ا/ت و کاکاشی خندیدن
ا/ت: باشه حالا چرا سرخ میشی؟
ناروتو سرخ تر شد و سرش رو چرخوند
ا/ت خنده* ممنون
و سفارشاتتون اومد
خوردید و بعد هم کاکاشی تنها ب خونه رفت ... ناروتو ا/ت رو ب خونشون رسوند
ا/ت : ممنون ناروتو بای بای
ناروتو : خدافظ ا/ت چان
درو بستی و داشتی میرفتی سمت حال ک زنگ خونه خورد
ا/ت: ها چ.چی شده؟
درو باز کردی اما کسی نبود *
پایین رو نگاه کردی فهمیدی ک ی گل زر مشکی کنار ی پاکت نامه هست * با تعجب برداشتی و نامه رو خوندی
از چیزی ک توی نامه نوشته شده بود خجالت کشیدی ولی با داد گفتی: ناروتوووو منمممممم
ناروتو ک پشت خونتون مخفی شده بود خنده ی آرومی کرد
نامه 👇
ا/ت چان دوست دارم... فردا دیر نکنی
ناروتو
سناریو وقتی...
ناروتو :
از زبان ا/ت:
امروز تصمیم گرفتم تنهایی برم کافه ... ساعت ۵ بود و هوا هم خوب بود پس رفتم و آماده شدم ...لباسم ( یکی از لباسای بالا) رو پوشیدم و راه افتادم...
ده دقیقه بعد *
رسیدم کافه .. داشتم دنبال میز میگشتم ک یکی پیدا کردم رفتم سمت میز ک بشینم ولی کاکاشی سنسه رو دیدم
کاکاشی : عو چطوری ا/ت؟
ا/ت : ممنون سنسه
و احترام گذاشتم
همونجور ک خم بودم پاهای ی نفر دیگه رو هم دیدم صاف شدمو نگاش کردم
اون ناروتو بود ... داشت با صورت پوکر نگام میکرد....ینی چرا احترام نمیذاشت؟
ا/ت : ناروتو ..احترام بذار
و یدونه زدم تو سرش
ک ۳ متر پرید بالا
ناروتو : هویییی چیکار میکنی دردم گرفتتتت
ا/ت: احترام بزار با ادب
ناروتو: هوفففف ... باشه
و احترام گذاشت
ا/ت: سنسه کجاس ؟
ناروتو: نمیدو...
ا/ت: اونجاس
کاکاشی دست تکون داد * ( روی صندلی آخر کافه)
ا/ت و ناروتو ب سمت میز سنسه رفتن
موقع سفارشات*
ا/ت: خب... من ی قهوه ی ساده با ی کیک کاکائویی
کاکاشی: خب خوبه منم ی چای
ا/ت: فقط ی چای؟
کاکاشی: اوم ... میخوام کتاب بخونم:)
ناروتو: منم رامن
ا/ت: پوکر* باهوش اینجا کافس ن رستوران ک
ناروتو: خب ... ام... من رامن دوس دارمممم... ولی... این دفعه.. ب.بخاطر ..تو...ق.قهوه میخور.م
سرخ سرخ شده بود ناروتو*
ا/ت و کاکاشی خندیدن
ا/ت: باشه حالا چرا سرخ میشی؟
ناروتو سرخ تر شد و سرش رو چرخوند
ا/ت خنده* ممنون
و سفارشاتتون اومد
خوردید و بعد هم کاکاشی تنها ب خونه رفت ... ناروتو ا/ت رو ب خونشون رسوند
ا/ت : ممنون ناروتو بای بای
ناروتو : خدافظ ا/ت چان
درو بستی و داشتی میرفتی سمت حال ک زنگ خونه خورد
ا/ت: ها چ.چی شده؟
درو باز کردی اما کسی نبود *
پایین رو نگاه کردی فهمیدی ک ی گل زر مشکی کنار ی پاکت نامه هست * با تعجب برداشتی و نامه رو خوندی
از چیزی ک توی نامه نوشته شده بود خجالت کشیدی ولی با داد گفتی: ناروتوووو منمممممم
ناروتو ک پشت خونتون مخفی شده بود خنده ی آرومی کرد
نامه 👇
ا/ت چان دوست دارم... فردا دیر نکنی
ناروتو
۱۸.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.