بی اهمیت پارت ۱
ویو ا/ت
اه بازم یه روز دیگه یه صدایی میاد ایش دارن منو صدا میزنن
(علامت بابای ا/ت * علامت مامان ا/ت" علامت ا/ت +)
* ا/ت بیا اینجا
با بی حوصلگی از اتاقم رفتم و گفتم
+بله؟(پوکر)
*دخترم باید با بنگچان ازدواج کنی
(بنگچان استری کیدز نیست پسر عموی ا/تست)
+چی(داد)
"به خاطر شرکت مجبوریم عزیزم
+ چرا من؟؟؟
*"چون تو تنها وارثی
+کاش نبودم
*یونا بهش بگیم(یونا مامان ا/ت)
"آره به نظرم اینطوری شاید راضی شه
*خب عزیزم میدونی اون خیلی تو رو دوس داره
+نه نه نمیخوام
*خب خواستگاری فرداست
+وایی بدبخت شدم
* بنگچان امروز میاد اینجا باهات حرف بزنه
+شت :/ بدبختی چقددددددددد
* برو آماده شو ساعت ۸ میاد عمو و زن عمو هم میاد
+ هوفف مجبورم دیگه باشه میرم
رفتم یه حموم ۳۰مینی کردم بعد یه لباس لش و یه شلوار اسلش پوشیدم و چون موهام کوتاه و پسرونه بود کاری نداشتم از آرایش هم خوشم نمیاد پس
خودمو ولو کردم رو تخت و با گوشیم ور رفتم
داشتم فیلم میدیدم که گفتم برم یه خوراکی بیارم بد نیست
رفتم پایین و شوکه شدم ولی سریع خودمو جمع کردم یه لبخند ضایع زدم و رفتم احوالپرسی پسر عموی گاوم هم روی مبل ولو بود
ایش همه مبلا پر بود و فقط پیش بنگچان که روی یه مبل دونفره نشسته بود جابود
+ مامان
"بله
+ میشه بیای اینجا بشینی ؟
" نه بابا راحت باش پیش نامزدت بشین
+لبخند ضایعی زدم و رفتم پیش جناب گاو نشستم
+رو به چان کرد و گفتم خوبی
( علامت بنگچان × علامت بابای بنگچان÷ علامت مامان بنگچان=)
× مرسی عشقم تو خوبی
+ از این حرفش شوکه شدم ولی ظاهرمو حفظ کردم
÷دخترم برید توی اتاق و باهم حرف بزنید
+ باشه رو به بنگچان گفتم نمیای عزیزم( به خاطر اینکه مامانش اینا گفتن باهاش با پرویی حرف نزنه)
×باشه عشقم
پرش زمانی به طبقه بالا اتاق ا /ت
ویو بنگچان
من خیلی دوسش دارم حاظرم هرکاری براش بکنم دلم میخواد
اونم منو دوس داشته باشه توی این فکرا بودم که صدای قشنگش منو از فکر در اورد
+حرف نمیزنی؟
×اوم میزنم ولی تو چیزی نمیگی
+چرا میگم
+خب منو باید ببری کره
×ام کره ای بلدی؟
+آره
×خوبه منم بلدم بیب
+وات:/
× خب چته ادامه بده
+باید ببریم پیش بی تی اس
×اوهوم
+بهم پول بدی
×اوم
+دوسم داری؟
×خیلی
_شخص سوم_
ا/ت خواست حرف بزنه که یهو شوکه شد اما چرا ؟
به نظر شما چی شدههه؟؟؟
شرایط پارت بعد
لایک: ۷
کامنت ۳
فالوارام رو به ۶۰ برسونید (فقط یکیه ها🥺💔)
اه بازم یه روز دیگه یه صدایی میاد ایش دارن منو صدا میزنن
(علامت بابای ا/ت * علامت مامان ا/ت" علامت ا/ت +)
* ا/ت بیا اینجا
با بی حوصلگی از اتاقم رفتم و گفتم
+بله؟(پوکر)
*دخترم باید با بنگچان ازدواج کنی
(بنگچان استری کیدز نیست پسر عموی ا/تست)
+چی(داد)
"به خاطر شرکت مجبوریم عزیزم
+ چرا من؟؟؟
*"چون تو تنها وارثی
+کاش نبودم
*یونا بهش بگیم(یونا مامان ا/ت)
"آره به نظرم اینطوری شاید راضی شه
*خب عزیزم میدونی اون خیلی تو رو دوس داره
+نه نه نمیخوام
*خب خواستگاری فرداست
+وایی بدبخت شدم
* بنگچان امروز میاد اینجا باهات حرف بزنه
+شت :/ بدبختی چقددددددددد
* برو آماده شو ساعت ۸ میاد عمو و زن عمو هم میاد
+ هوفف مجبورم دیگه باشه میرم
رفتم یه حموم ۳۰مینی کردم بعد یه لباس لش و یه شلوار اسلش پوشیدم و چون موهام کوتاه و پسرونه بود کاری نداشتم از آرایش هم خوشم نمیاد پس
خودمو ولو کردم رو تخت و با گوشیم ور رفتم
داشتم فیلم میدیدم که گفتم برم یه خوراکی بیارم بد نیست
رفتم پایین و شوکه شدم ولی سریع خودمو جمع کردم یه لبخند ضایع زدم و رفتم احوالپرسی پسر عموی گاوم هم روی مبل ولو بود
ایش همه مبلا پر بود و فقط پیش بنگچان که روی یه مبل دونفره نشسته بود جابود
+ مامان
"بله
+ میشه بیای اینجا بشینی ؟
" نه بابا راحت باش پیش نامزدت بشین
+لبخند ضایعی زدم و رفتم پیش جناب گاو نشستم
+رو به چان کرد و گفتم خوبی
( علامت بنگچان × علامت بابای بنگچان÷ علامت مامان بنگچان=)
× مرسی عشقم تو خوبی
+ از این حرفش شوکه شدم ولی ظاهرمو حفظ کردم
÷دخترم برید توی اتاق و باهم حرف بزنید
+ باشه رو به بنگچان گفتم نمیای عزیزم( به خاطر اینکه مامانش اینا گفتن باهاش با پرویی حرف نزنه)
×باشه عشقم
پرش زمانی به طبقه بالا اتاق ا /ت
ویو بنگچان
من خیلی دوسش دارم حاظرم هرکاری براش بکنم دلم میخواد
اونم منو دوس داشته باشه توی این فکرا بودم که صدای قشنگش منو از فکر در اورد
+حرف نمیزنی؟
×اوم میزنم ولی تو چیزی نمیگی
+چرا میگم
+خب منو باید ببری کره
×ام کره ای بلدی؟
+آره
×خوبه منم بلدم بیب
+وات:/
× خب چته ادامه بده
+باید ببریم پیش بی تی اس
×اوهوم
+بهم پول بدی
×اوم
+دوسم داری؟
×خیلی
_شخص سوم_
ا/ت خواست حرف بزنه که یهو شوکه شد اما چرا ؟
به نظر شما چی شدههه؟؟؟
شرایط پارت بعد
لایک: ۷
کامنت ۳
فالوارام رو به ۶۰ برسونید (فقط یکیه ها🥺💔)
۵.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.