فیک عضو هشتم (part4)
فیک عضو هشتم (part4)
ویو ا.ت
صبح با صدای جیمین از خواب بیدار شدم چون اتاق هامون دونفرست من جیمین،تهیونگ و جونگ کوک،جین و نامجون،شوگا و جی هوپ
بیدار شدم و رفتم دست شویی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم که دیدم جین میز صبحانه چیده صبحانه خوردیم و یادم اومد که باید درس کار کنم چون فردا پرسش داریم
ا.ت:خب مرسی جین اوپا من دیگه باید برم خونه درس دارم
نامجون:درس داشتی و الان یادت اومده«با تعجب»
ا.ت:خب حالا چیز خیلی مهمی نیست «لبخند ضایع»
رفتم بالا لباس هام رو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم رفتم سوال ماشین شدم و رفتم خونه تو راه یک مغازه وایسادم یکم رامیون دوکبوکی و اینجور چیز ها خریدم برای شام و ناهار
«خونه»
لباس هام رو عوض کردم و درس خواندم که خیلی گشنم بود یکم رامیون مرغ درست کردم و خوردم بعدش فیلم دیدم ساعت ۴ بود خسته شده بودم رفتم رو تخت ولو شدم که یاد پیام دیشب اوفتادم داشتم فکر میکردم که خوابم برد
ببخشید کم مینویسم🤍
و اینکه عکس لباس های ا.ت رو الان میزارم💜
ویو ا.ت
صبح با صدای جیمین از خواب بیدار شدم چون اتاق هامون دونفرست من جیمین،تهیونگ و جونگ کوک،جین و نامجون،شوگا و جی هوپ
بیدار شدم و رفتم دست شویی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم که دیدم جین میز صبحانه چیده صبحانه خوردیم و یادم اومد که باید درس کار کنم چون فردا پرسش داریم
ا.ت:خب مرسی جین اوپا من دیگه باید برم خونه درس دارم
نامجون:درس داشتی و الان یادت اومده«با تعجب»
ا.ت:خب حالا چیز خیلی مهمی نیست «لبخند ضایع»
رفتم بالا لباس هام رو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم رفتم سوال ماشین شدم و رفتم خونه تو راه یک مغازه وایسادم یکم رامیون دوکبوکی و اینجور چیز ها خریدم برای شام و ناهار
«خونه»
لباس هام رو عوض کردم و درس خواندم که خیلی گشنم بود یکم رامیون مرغ درست کردم و خوردم بعدش فیلم دیدم ساعت ۴ بود خسته شده بودم رفتم رو تخت ولو شدم که یاد پیام دیشب اوفتادم داشتم فکر میکردم که خوابم برد
ببخشید کم مینویسم🤍
و اینکه عکس لباس های ا.ت رو الان میزارم💜
۱.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.