پارت ۱۶
پارت ۱۶
این پارت مثبت ۱۸ میشه🔞
اتاقای خالی و لباساشو داخل اتاقه در اورد
و لپای چویا سرخ شد و گفت
چویا، چیکار میکنی لعنتی
دازای ، دهنتو ببد و بزار هرکاری میخوام باهات بکنم
(شاید براتون سوال باشه لباس زیر داره یا نه نه نداره🤦♀️)
دازای تا میتونست به بدن چویا دست زد و در اخر لیس زد ۱ ساعت همین بند بود همین بسات
چه دازای از لیس زدن و دست زدن به بدن چویا خصته شد🔞
و خواست بره سراغ دهنش
دازای لباسای خودشو هم در اورد و انداخت یک گوشه و یکی از پاهاشو گذاشت لا به لای پای چویا (چویا از شدت خجالت نمیتونست دستشو تکان بده)و صورتشو گرفت و لپاشو لیس زد و بعد لبشو بعد دستشو مالید به صورت چویا و گفت
دازای ، تو چرا انقدر خوشگلی تو چرا انقدر مهربونی چرا من انقدر عاشقت شدم
چویا ولم کنن
دازای ، نه نه نه هنوز اوله کاره🔞
اخر دازای حمله کرد به لبای چویا و تا میتونست خورد لباشو و بعد خوابش برد
بعد چند دقیقه چویا دازای را گذاشت کنار و رفت لباسشو پوشید و یک بوسه روی گونش گذاشت (هنوز مسته)
و یکهو بیهوش شد کنار دازای و دازای چویا رو بغل کرد و صبح شد و چویا بیدار شد
چویا، هننن ای......ن چ..ه...ا...ت...ف..ا...ق..ی...ب..و...د...ک..ه..ا..ف..ت..ا..د
و دازای با صدای چویا بیدار شد
و رفت روی چویا و لباشو بوسید و گفت
دازای ، صبحت بخیر هویجکم🤯😔 من چه منحرفی هستم
چویا ، از روی من بلند شو و برو لباستو ببپوش
دازای، باشه باشه
دازای لباسشو پوشید و چویا رو بقل کرد(انگار هنوز مسته)
چویا ، بیا بریم ببینیم اکو سان و گین سان هنوز خوابن یا نه
دازای ، باشه باشه
چویا و دازای رفتن داخل حال و دیدن اکو هنوز خوابه و چویا گفت
چویا ، اکو سان بلند شو مدرسه دیر میشه (اکو هم هنوز مسته)
اکو نتونست خودشو کنترل کنه و چویا رو روی مبل کشوند و میخواست ببوستش که دازای اجازه نداد
دازای ، اون برای منه فقط فقط برای منهه
اکو، چی میگی اون برای منه
چویا داخل ذهن، بهتره من برم خونم و اماده بشم
چویا ، ارگاتو سایونارو
چویا به سرعت نور از خونه خارج شد و رفت خونه خودش و لباس فرمشو پوشید بعد رفت مدرسه
ادامه داره
این پارت مثبت ۱۸ میشه🔞
اتاقای خالی و لباساشو داخل اتاقه در اورد
و لپای چویا سرخ شد و گفت
چویا، چیکار میکنی لعنتی
دازای ، دهنتو ببد و بزار هرکاری میخوام باهات بکنم
(شاید براتون سوال باشه لباس زیر داره یا نه نه نداره🤦♀️)
دازای تا میتونست به بدن چویا دست زد و در اخر لیس زد ۱ ساعت همین بند بود همین بسات
چه دازای از لیس زدن و دست زدن به بدن چویا خصته شد🔞
و خواست بره سراغ دهنش
دازای لباسای خودشو هم در اورد و انداخت یک گوشه و یکی از پاهاشو گذاشت لا به لای پای چویا (چویا از شدت خجالت نمیتونست دستشو تکان بده)و صورتشو گرفت و لپاشو لیس زد و بعد لبشو بعد دستشو مالید به صورت چویا و گفت
دازای ، تو چرا انقدر خوشگلی تو چرا انقدر مهربونی چرا من انقدر عاشقت شدم
چویا ولم کنن
دازای ، نه نه نه هنوز اوله کاره🔞
اخر دازای حمله کرد به لبای چویا و تا میتونست خورد لباشو و بعد خوابش برد
بعد چند دقیقه چویا دازای را گذاشت کنار و رفت لباسشو پوشید و یک بوسه روی گونش گذاشت (هنوز مسته)
و یکهو بیهوش شد کنار دازای و دازای چویا رو بغل کرد و صبح شد و چویا بیدار شد
چویا، هننن ای......ن چ..ه...ا...ت...ف..ا...ق..ی...ب..و...د...ک..ه..ا..ف..ت..ا..د
و دازای با صدای چویا بیدار شد
و رفت روی چویا و لباشو بوسید و گفت
دازای ، صبحت بخیر هویجکم🤯😔 من چه منحرفی هستم
چویا ، از روی من بلند شو و برو لباستو ببپوش
دازای، باشه باشه
دازای لباسشو پوشید و چویا رو بقل کرد(انگار هنوز مسته)
چویا ، بیا بریم ببینیم اکو سان و گین سان هنوز خوابن یا نه
دازای ، باشه باشه
چویا و دازای رفتن داخل حال و دیدن اکو هنوز خوابه و چویا گفت
چویا ، اکو سان بلند شو مدرسه دیر میشه (اکو هم هنوز مسته)
اکو نتونست خودشو کنترل کنه و چویا رو روی مبل کشوند و میخواست ببوستش که دازای اجازه نداد
دازای ، اون برای منه فقط فقط برای منهه
اکو، چی میگی اون برای منه
چویا داخل ذهن، بهتره من برم خونم و اماده بشم
چویا ، ارگاتو سایونارو
چویا به سرعت نور از خونه خارج شد و رفت خونه خودش و لباس فرمشو پوشید بعد رفت مدرسه
ادامه داره
۹.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.