عشق یا قتل پ ۱۷ ق ۴
پ ۱۷ ق ۴ : تهیونگ برگشت ک قدمی بر داره دویدم و از پشت بغلش کردم ..... با گریه حرفامو ادا کردم
+ نه ... نمیتونی تنهام بزاری!.... من من بهت وابسته ام...چرا از این حرفا میزنی؟...من ا/ت ام!....همونی ک تو ۱۵ سالگی عاشق تو شد ..... تهیونگ نرو...ترکم نکن!....خواهش میکنم!
تهیونگ...تو ا/ت نیستی!....ا/ت خیلی قشنگ تر از تو بود..... تو کثیف شدی.....ذاتت کثیف شده.....یه قاتل شدی! .... من هیچوقت عاشق دختری مثل تو نشدم کیلر جسی! ( کیلر = قاتل )
هولم داد و افتادم رو زمین...... پا به بیرون از در گذاشت....دست اون دختر رو گرفت و در بسته شد ......چرا....مگه......چرا ( الان فک میکنین تهیونگ یه دوست دختر داره ن 😐💔 میگم زود تصمیم نگیرین اینجاها یکم پیچ و خم داره 🙂)
جونگ کوک ..... میبینم عشقتم از اسم جدیدت خبر داره جسی!
+ دهنتو ببند!!! همش تقصیر توئه! تو باعث شدی تا تهیونگ ازم بدش بیاد! همش به خاطر این اسلحس!
اسلحه رو کوبیدم به دیوار و زانو هامو بغل کردم و گریه کردم ( ارضم به حضورتون جونگ کوک تو خونه نیست تو عینکشه یعنی از اون عینکاس ک دوربین داره و میکروفون )
جونگ کوک.... تو قرار بود کارتو درست انجام بدی و منم تو رو طلاق میدادم! بهت نگفتم اسلحه بگیر دستت! گفتم برو دوربین ها رو از کار بنداز و وارد شو بعد بقیه میان!....نگفتم ک آدم بکش اون لباسا رو بپوش یا اینا
+ تو هم داری میگی تقصیر منه؟
جونگ کوک....آره!....چون من هیچ وقت ازت نخواستم ک چجوری لباس بپوشی! یا اینکه تو این نقشه اسلحه به دستت بگیری!
انگار جونگ کوک داشت از خورد شدن من سوءاستفاده میکرد......دلش به حال خودش بسوزه! بلند شدم و اشکامو پاک کردم
+ پس اون نیروهات کوشن!؟
جونگ کوک....دریچه رو باز کنی رسیدن!
+ باش
کلتمو نگاهی انداختم......گذاشتمش تو جیبم ..... فقط برای دفاع! تیر شلیک نمیکنم!
+ نه ... نمیتونی تنهام بزاری!.... من من بهت وابسته ام...چرا از این حرفا میزنی؟...من ا/ت ام!....همونی ک تو ۱۵ سالگی عاشق تو شد ..... تهیونگ نرو...ترکم نکن!....خواهش میکنم!
تهیونگ...تو ا/ت نیستی!....ا/ت خیلی قشنگ تر از تو بود..... تو کثیف شدی.....ذاتت کثیف شده.....یه قاتل شدی! .... من هیچوقت عاشق دختری مثل تو نشدم کیلر جسی! ( کیلر = قاتل )
هولم داد و افتادم رو زمین...... پا به بیرون از در گذاشت....دست اون دختر رو گرفت و در بسته شد ......چرا....مگه......چرا ( الان فک میکنین تهیونگ یه دوست دختر داره ن 😐💔 میگم زود تصمیم نگیرین اینجاها یکم پیچ و خم داره 🙂)
جونگ کوک ..... میبینم عشقتم از اسم جدیدت خبر داره جسی!
+ دهنتو ببند!!! همش تقصیر توئه! تو باعث شدی تا تهیونگ ازم بدش بیاد! همش به خاطر این اسلحس!
اسلحه رو کوبیدم به دیوار و زانو هامو بغل کردم و گریه کردم ( ارضم به حضورتون جونگ کوک تو خونه نیست تو عینکشه یعنی از اون عینکاس ک دوربین داره و میکروفون )
جونگ کوک.... تو قرار بود کارتو درست انجام بدی و منم تو رو طلاق میدادم! بهت نگفتم اسلحه بگیر دستت! گفتم برو دوربین ها رو از کار بنداز و وارد شو بعد بقیه میان!....نگفتم ک آدم بکش اون لباسا رو بپوش یا اینا
+ تو هم داری میگی تقصیر منه؟
جونگ کوک....آره!....چون من هیچ وقت ازت نخواستم ک چجوری لباس بپوشی! یا اینکه تو این نقشه اسلحه به دستت بگیری!
انگار جونگ کوک داشت از خورد شدن من سوءاستفاده میکرد......دلش به حال خودش بسوزه! بلند شدم و اشکامو پاک کردم
+ پس اون نیروهات کوشن!؟
جونگ کوک....دریچه رو باز کنی رسیدن!
+ باش
کلتمو نگاهی انداختم......گذاشتمش تو جیبم ..... فقط برای دفاع! تیر شلیک نمیکنم!
۵۱.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۰