وانشات از کوکی

ویو کوک
یه روز عادی بود. مثل همیشه وارد شرکت شدم و با لیایی روبه رو شدم که میخواست بهم بچسبه.لیا دختر عموم و همینطور منشیمه که عاشقمه ولی من ازش متنفرم چون...
فلش بک به ماه قبل


توی این سه ماه که با لیا توی رابطم خیلی ازش خوشم اومده . خواستم برم خونش که غافلگیرش کنم.تا در خونه رو باز کردم خشکم زد. لیا داشت دوست صمیمیم لوکارو میبوسید.
اتمام فلش بک
اومد سمتم و بهم چسبید . یه سیلی بهش زدم و رفتم توی اتاقم .بهم خبر دادن که قراره یه کارمند جدید بیاد شرکتم یعنی کلی بی حوصلگی!
ویو ا.ت
هام من ا.ت هستم . درحال حاضر ۱۶ سالمه ولی با این سنم مدل هستم . امروز قراره که واسه ی کار به یه شرکت مدلینگ برم برای سومین بار!
به هر حال ...
راه افتادم که برم به شرکت.
ویو کوک
داشتم برگه هارو امضا میکردم که بهم گفتن طرف اومده واسه استخدام!
اجازه ی ورود دادم. یه دختر خوشگل از در اومد تو
(علامت ا.ت+ علامت کوک ـ)
+س..سلام! ن کیم ا.ت هستم از ملاقاتتون خیلی خوشحالم!
ـ سلام ا.ت !من هم از ملاقاتت خوشحالم !احیانا سابقه کار داری؟
+بله دارم.حدود ۱ سال و ۶ ماه و ۱۹ روز
ـ خوبه تو استخدامی!

۴ سال بعد
ویو کوک
توی این ۴ سال خیلی از ا.ت خوشم اومده میخوام الان برم اتاقش و بهش اعتراف کنم
رفتم تو اتاقش
ـ ا.ت
+بله قربان؟
ـباهات حرف دارم
از روی مبل بلند شد
+جانم؟
کوک زانو زد
ـ میشه بقیه ی عمرت رو با من باشی
+.......
+ ارههههه٬!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و کوک ا.ت رو بلند کرد و روی هوا چرخوند
تاماممممممممم





شرایط وانشات بعدی:۷ لایک