فیک Slave of Love از Jungkook
فیک Slave of Love از Jungkook
Part❥9
عمارت کیم ها **
از زبان تهیونگ *(っ'-')╮=͟͟͞͞💌
رسیدم خونه راستش استرس داشتم که بهش بگم ماشین رو دادم خدمتکار وارد عمارت شدم ساعت 6 بعد از ظهر بود الانا بود که اونجین بیاد خونه
تهیونگ:سلام کسی هست؟
آجوما:سلام پسرم خسته نباشی
تهیونگ:سلام اجوماا چقدر دلم براتون تنگ شده بود🥹اونجین هست؟
اجوما : منم پسرم..اره هست داخل اتاقشون هستند
تهیونگ : مرسی
رفتم از پله ها بالا به سمت اتاق خواهرم رفتم .. انگار داشت با تلفن صحبت میکرد
از زبان اونجین*ᐠ( ᐛ )ᐟ
کارام تموم شده بود برای همین رفتم خونه چون خیلی خسته هم بودم رفتم و به اجوما سلام دادم و زود رفتم از
اتاقم بدون اینکه لباسام رو عوض کنم رو تخت خودمو انداختم و یک چرت 20 دقیقه ای زدم که گوشیم زنگ خورد دیدم هانوله جواب دادم
هانول: سلاممممممم خوبی خواهر زشتم؟
اونجین:سلاممم به خواهر پشگلم خوبی؟
هانول : یاااا میام میزنمت صدا خرر بدی هااا
اونجین :جرئت داری بیا بزن
هانول : حیف که اونجا نیستم مگرنه میزدمت
اونجین: خب زنگ زدی من و از خواب بیدار کردی همینو بگی؟
هانول: عه خواب بودی خرسم ببخشید .... راستش نه زنگ زدم بگم کی بریم خرید برای شام امشب
اونجین: چه شامی؟؟؟
هانول:برادرت نیومده بهت بگه؟؟
تا اومدم حرف بزنم در اتاقم به صدا درامد
تهیونگ:اجازه دارم بیام تو؟( بچم چقدر با حیاس)
اونجین :هانول برادرم اومده بعدا بهت زنگ میزنم فعلا
هانول: فعلا
Part❥9
عمارت کیم ها **
از زبان تهیونگ *(っ'-')╮=͟͟͞͞💌
رسیدم خونه راستش استرس داشتم که بهش بگم ماشین رو دادم خدمتکار وارد عمارت شدم ساعت 6 بعد از ظهر بود الانا بود که اونجین بیاد خونه
تهیونگ:سلام کسی هست؟
آجوما:سلام پسرم خسته نباشی
تهیونگ:سلام اجوماا چقدر دلم براتون تنگ شده بود🥹اونجین هست؟
اجوما : منم پسرم..اره هست داخل اتاقشون هستند
تهیونگ : مرسی
رفتم از پله ها بالا به سمت اتاق خواهرم رفتم .. انگار داشت با تلفن صحبت میکرد
از زبان اونجین*ᐠ( ᐛ )ᐟ
کارام تموم شده بود برای همین رفتم خونه چون خیلی خسته هم بودم رفتم و به اجوما سلام دادم و زود رفتم از
اتاقم بدون اینکه لباسام رو عوض کنم رو تخت خودمو انداختم و یک چرت 20 دقیقه ای زدم که گوشیم زنگ خورد دیدم هانوله جواب دادم
هانول: سلاممممممم خوبی خواهر زشتم؟
اونجین:سلاممم به خواهر پشگلم خوبی؟
هانول : یاااا میام میزنمت صدا خرر بدی هااا
اونجین :جرئت داری بیا بزن
هانول : حیف که اونجا نیستم مگرنه میزدمت
اونجین: خب زنگ زدی من و از خواب بیدار کردی همینو بگی؟
هانول: عه خواب بودی خرسم ببخشید .... راستش نه زنگ زدم بگم کی بریم خرید برای شام امشب
اونجین: چه شامی؟؟؟
هانول:برادرت نیومده بهت بگه؟؟
تا اومدم حرف بزنم در اتاقم به صدا درامد
تهیونگ:اجازه دارم بیام تو؟( بچم چقدر با حیاس)
اونجین :هانول برادرم اومده بعدا بهت زنگ میزنم فعلا
هانول: فعلا
۵۲۶
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.