دزد p2
اجوما:خیلی خب من اجوما هستم و بعد رئیس من رئیستونم اسماتون چیه؟
(دخترا خودشونو معرفی میکنن)
اجوما:خیلی خب بزارید قوانین رو بهتون بگم اول از همه شما حق ندارید با چیزی مخالف کنین البته اگه جونتون رو دوست دارین چون ما با کسی شوخی نداریم همیشه ساعت ۹ از خواب بلند میشین و ساعت ۱ شب که همه خوابن میرید بخوابین
نوا:چی؟مگه ما برده شما هستیم؟
اجوما:اره
نوا:چی گفتی زنیکه ی___
ایشا:نوا
نوا:ولی تو چطور میتونی انقدر خونسرد باشی ایشا؟
ایشا:ما نمیتونیم کاری کنیم بیا فقط به حرفاشون گوش بدیم باشه؟
اجوما:درسته چون اگه گوش ندین اتفاقای خوبی در انتظارتون نیست
ایشا:شماها کی هستین و با ما چیکار دارین؟
اجوما:ما مافیا هستیم و شما رو فقط بخاطر تمیز کاری اوردیم
نوا:اما___
ایشا:نوا خواهش میکنم
نوا:باشه
اجوما:شماها جایی نمیرین جز اشپزخونه مگه اینکه من بهتون بگم کجا برین
دخترا:...
اجوما:ناسلامتی من رئیستونم نکنه هنوز نفهمیدین چیکار کنین دوست دارین بمی*رین؟بگین چشم
دخترا:چشم
اجوما:خوبه حالا این لباسارو بپوشین تا کار رو شروع کنیم(لباس بهشون میده)
نوا:این لباسا شبیه لباسای خدمتکاراست
اجوما:خب شما خدمتکارین یعنی انقدر خنگی؟
نوا:...
اجوما:برید لباسا رو بپوشید
دخترا:چشم
(دخترا لباسا رو میپوشن و تا شب کار میکنن...ا/ت و آریا درحال ظرف شستن هستن)
آریا:خسته شدم خیلی وقته که داریم کار میکنیم
ا/ت:هیچوقت فکر نمیکردم انقدر بدبخت شم
اجوما:هوی ا/ت بیا این قهوه رو ببر پیش رئیس من دستم بنده
ا/ت:چ...چی؟
اریا:وای توخیلی بدشانسی
ا/ت:خانم میشه من نبرم؟اخه___
اجوما:دهنتو ببند زودباش دیگه وگرنه رئیس عصبی میشه
ا/ت:چ...چشم
(ا/ت به اتاق جونگ کوک میره و در میزنه)
ا/ت:میشه بیا دا...داخل؟
جونگ کوک:بیا
(ا/ت داخل میشه قهوه رو میزاره رو میز جونگ کوک)
ا/ت:این ق...قهوه تونه
جونگ کوک:باشه برو
(ا/ت میره)
...ا/ت...
وای من خیلی ازش میترسم به خیر گذشت انقدر ترسیده بودم که دستام میلرزید خدا بهم رحم کرد که قهوه از دستم نیوفتاد
...جونگ کوک...
این دختره چش بود؟نکنه فکر میکرد قراره بک*شمش؟عیبی نداره یکم بعد عادت میکنه
(وقت شام میشه و دخترا درحال چیدن میز هستن)
اریا:نگاه کن عجب غذایی قراره بخوریما
اجوما:اینکه برای شما نیست برای رئیسه
اریا:چی؟پس ما چی؟
اجوما:شما امشب نودل اماده میخورین
نوا:ما این همه کار کردیم حالا فقط نودل بخوریم؟اما اون رئیس___
ایشا:نوا به رئیس تهمت نزن بس کن
نوا:اما...خیلی خب
اجوما:اگه یه بار دیگه شکایت کنی دستور میدم شکنجت کنن
نوا:...ب...باشه
(جونگ کوک میاد و میشینه...شروع میکنه به غذا خوردن)
جونگ کوک:اجوما فردا قراره مهمون داشته باشیم اماده باش
اجوما:چشم
#فیک
(دخترا خودشونو معرفی میکنن)
اجوما:خیلی خب بزارید قوانین رو بهتون بگم اول از همه شما حق ندارید با چیزی مخالف کنین البته اگه جونتون رو دوست دارین چون ما با کسی شوخی نداریم همیشه ساعت ۹ از خواب بلند میشین و ساعت ۱ شب که همه خوابن میرید بخوابین
نوا:چی؟مگه ما برده شما هستیم؟
اجوما:اره
نوا:چی گفتی زنیکه ی___
ایشا:نوا
نوا:ولی تو چطور میتونی انقدر خونسرد باشی ایشا؟
ایشا:ما نمیتونیم کاری کنیم بیا فقط به حرفاشون گوش بدیم باشه؟
اجوما:درسته چون اگه گوش ندین اتفاقای خوبی در انتظارتون نیست
ایشا:شماها کی هستین و با ما چیکار دارین؟
اجوما:ما مافیا هستیم و شما رو فقط بخاطر تمیز کاری اوردیم
نوا:اما___
ایشا:نوا خواهش میکنم
نوا:باشه
اجوما:شماها جایی نمیرین جز اشپزخونه مگه اینکه من بهتون بگم کجا برین
دخترا:...
اجوما:ناسلامتی من رئیستونم نکنه هنوز نفهمیدین چیکار کنین دوست دارین بمی*رین؟بگین چشم
دخترا:چشم
اجوما:خوبه حالا این لباسارو بپوشین تا کار رو شروع کنیم(لباس بهشون میده)
نوا:این لباسا شبیه لباسای خدمتکاراست
اجوما:خب شما خدمتکارین یعنی انقدر خنگی؟
نوا:...
اجوما:برید لباسا رو بپوشید
دخترا:چشم
(دخترا لباسا رو میپوشن و تا شب کار میکنن...ا/ت و آریا درحال ظرف شستن هستن)
آریا:خسته شدم خیلی وقته که داریم کار میکنیم
ا/ت:هیچوقت فکر نمیکردم انقدر بدبخت شم
اجوما:هوی ا/ت بیا این قهوه رو ببر پیش رئیس من دستم بنده
ا/ت:چ...چی؟
اریا:وای توخیلی بدشانسی
ا/ت:خانم میشه من نبرم؟اخه___
اجوما:دهنتو ببند زودباش دیگه وگرنه رئیس عصبی میشه
ا/ت:چ...چشم
(ا/ت به اتاق جونگ کوک میره و در میزنه)
ا/ت:میشه بیا دا...داخل؟
جونگ کوک:بیا
(ا/ت داخل میشه قهوه رو میزاره رو میز جونگ کوک)
ا/ت:این ق...قهوه تونه
جونگ کوک:باشه برو
(ا/ت میره)
...ا/ت...
وای من خیلی ازش میترسم به خیر گذشت انقدر ترسیده بودم که دستام میلرزید خدا بهم رحم کرد که قهوه از دستم نیوفتاد
...جونگ کوک...
این دختره چش بود؟نکنه فکر میکرد قراره بک*شمش؟عیبی نداره یکم بعد عادت میکنه
(وقت شام میشه و دخترا درحال چیدن میز هستن)
اریا:نگاه کن عجب غذایی قراره بخوریما
اجوما:اینکه برای شما نیست برای رئیسه
اریا:چی؟پس ما چی؟
اجوما:شما امشب نودل اماده میخورین
نوا:ما این همه کار کردیم حالا فقط نودل بخوریم؟اما اون رئیس___
ایشا:نوا به رئیس تهمت نزن بس کن
نوا:اما...خیلی خب
اجوما:اگه یه بار دیگه شکایت کنی دستور میدم شکنجت کنن
نوا:...ب...باشه
(جونگ کوک میاد و میشینه...شروع میکنه به غذا خوردن)
جونگ کوک:اجوما فردا قراره مهمون داشته باشیم اماده باش
اجوما:چشم
#فیک
۲.۹k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.