Part 2
Part 2
سویا: چی؟ چرا من
لونا:اما پدر اون هنوز بچست
میلن: به نظر من که خیلی هم خوبه بعد هم دیگه بزرگ شده باید بره ماموریت مثل همه شماها
تهیونگ: درسته پدر باید بره ولی این زیادی نیست؟
لونا: تهیونگ راست میگه پدر این برای اولین ماموریت خیلی کار سختیه
تهیونگ: درسته یونگی آدم معمولی نیست نزدیک شدن بهش خیلی سخته چه برسه به این که بخواد بکشتش این کار برای یه ما که این همه ماموریت رفتیم هم سخته چه برسه به سویا اون هنوز برای این کار بچست
لونا: بزارید من برم پدر
میلن: خیر خود سویا باید بره
لونا: حالا چرا سویا؟
میلن: اون دختر شیرینی هست میتونه اونو عاشق خودش کنه و بهش نزدیک بشه تنها راهش همینه که بتونی یونگی رو عاشق خودت کنی اون وقت از همه کس بهش نزدیک تر میشی
...........
آنچه اتفاق خواهد افتاد
میلن: خودت میری
تهیونگ: پدر نه
............
سویا: وای خداااا
لونا: نگران نباش منو تهیونگ....
سویا: چی؟ چرا من
لونا:اما پدر اون هنوز بچست
میلن: به نظر من که خیلی هم خوبه بعد هم دیگه بزرگ شده باید بره ماموریت مثل همه شماها
تهیونگ: درسته پدر باید بره ولی این زیادی نیست؟
لونا: تهیونگ راست میگه پدر این برای اولین ماموریت خیلی کار سختیه
تهیونگ: درسته یونگی آدم معمولی نیست نزدیک شدن بهش خیلی سخته چه برسه به این که بخواد بکشتش این کار برای یه ما که این همه ماموریت رفتیم هم سخته چه برسه به سویا اون هنوز برای این کار بچست
لونا: بزارید من برم پدر
میلن: خیر خود سویا باید بره
لونا: حالا چرا سویا؟
میلن: اون دختر شیرینی هست میتونه اونو عاشق خودش کنه و بهش نزدیک بشه تنها راهش همینه که بتونی یونگی رو عاشق خودت کنی اون وقت از همه کس بهش نزدیک تر میشی
...........
آنچه اتفاق خواهد افتاد
میلن: خودت میری
تهیونگ: پدر نه
............
سویا: وای خداااا
لونا: نگران نباش منو تهیونگ....
۲.۶k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.