Escape love part. 1
اسم: فرار عشق
ژانر: اکشن. درام. اسمات و.....
تعداد قسمت ها:نا معلوم
شخصیت: تهیونگ. هه مین. کوکمین. سپ. نامجین و....
( سلااااااام خوب چخبر چطورین؟ خب این دفعه فیکم خیلی متفاوت تر از بقیه فیکامه منتظر اتفاق های باحال باشید😁)
علامت های اسمی:
ته: - هه مین: -
(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)
(از دید ته)
-امم باشه
یونگی: ته گوش کن با اون پسره عوضی نگرد باشه؟؟؟
-هیونگ گفتم باشه
توی همین زمان که دستمو پشتم بردمو انگشتمو رو انگشت وستم گذاشتم ( این کار باعث میشه دروغت واقعی نشه)
یونگی: امیدوارم گوش کنی و با اون اشغال نگردی
- اون اونجور ادمی که فکر می کنی نیست
یونگی: تهیونگگکگگگ ( با داد)
با اعصبانیت امد بیرون و سوار مترو شدم و با سرعت زیاد میروندم
گوشیم توی جیب کت چرمم زنگ می خورد هیچ توجهی نمی کردم فقط میروندم که با جایی که همیشه خودمو خالی میکردم رسیدم از متور پیداده شدمو کلاهمو از سرم برداشتم گذاشتم روی متور
روی سخره وایستادم
- از همتونننننننن متنفرممممممممم من سایوننن رو دوست دارممممم بفهمیننننننن اون اینجور ادمی نیست که فکر می کنیدددد( با داد)
از بس داد زده بودم صدام بزور پامیشد چند ساعت همون جا نشستمو به شهری که زیر پام بود نگاه می کردم
چرا هیونگ می گفت نکردم باهاش اون ادم خوبیه تهیونگ چی کار می کنی؟ معلوم دیگه میرم با سایون
اما یون..... اون نمفهمه اون هیچی نمیفمه اما هیسسسس برو از سرم بیرون
همین جوری که با خودم حرف میزدم گوشیم زنگ خورد گوشی رو از توی جیبم در اوردم دیدم سایون
-الو
سایون: کدوم گورییییی؟؟؟ هااا؟؟؟ نمیگی نگرانت میشم؟
-ببخشید ددی
نفس های عصبیش توی گوشی می خورد و صداشو میتونستم بشنوم
چند دقیقه هیچ کدوم مون هیچی نگفتم تا
سایون: کجایی؟
- همین درو برا
سایون: تهیونگ عصبیم نکن کجایی؟
- میام پیشت
سایون: تهیونگ.....
قبل از این که حرف دیگه ای بزنه قط کردمو گوگول مپو باز کردم جایی که سایون بود رو نگاه کردمو گوشی رو خاموش کردمو گذاشتم تو جیبم
سوار متور شدمو کلاهمو سرم کردم
( یک ساعت بعد)
رسیدم به کافه باری که همیشه میامدیم
متور پارک کردم سمت کافه بار رفتم
در و باز کردم با اولین چهره ای که دیدم چهره عصبی ددی عصبیم بود
با عصبانیت امد سمتم و یغمو گرفت
سایون: تهیونگ چند بار بهت بگم هوم؟؟؟
- سایون اروم.....
سایون: تهیونگ از این عصبیم نکن هعی نگو اروم باشم به زبون ساده بهم بگو کدوم گوری بودی و چرا موقعی که دارم حرف میزنم گوشی رو قط می کنی و چند بار بهت بگم اون گوشی فاکیتو خاموش نکن
هیچی نگفتم فقط به چشمای عصبیش نگاه می کردم
نفسای داغش به صورتم می خورد فقط سکوت بین مون بود
یغمو ول کردو سمت میز رفت
خنده کوتاهی کردمو سمتش رفتم
- سایون
بهم نگاه نکرد
- ددی
ابرو هاشو انداخت بالا و بهم نگاه کرد
- ددی ببخشید
فکشو منقبض کرد و نگاهی از بالا تا پایینی بهم نگاه کرد
- ببخشید دیگه اذیتت نمیکنه کنم
سایون: بار اخرته؟ ( با جدیت)
- اره اره
سمت ته امد و بوسه ارومی روی لبای ته زد
سایون:بخشیدمت ولی تنبیهت سر جاشه
- عاشق تنبهاتم
مرد: رییس
سایون: هوم؟
مرد: مسابقه شروع شد
سایون نگاهشو از مرد گرفتو بهم داد
سایون: اگه کارت امروز خوب باشه از تبیه امشب خیلی چیزا کم میشه
سرم تکون دادم و کلاهمو برداشتمو سمت در رفتم
مرد: متورت رو گذاشتم سرجاش
- اوکی
سمت متورم رفتمو توی زمین بردمش
همه رقیب ها با متور وایستاده بودن و یک دختر هم با شلوارک و یک نیم تنه سیاه سفید و با پرچم بین دو تا شرکت کننده های وایستاده بود و با پرچم عشوه میرخت
همه کلت هاشون رو سرشون کردن و متور هاشون رو روشن کردنو گاز میداننن چرخ های پشتی موتر ها همه شون دود بلند میکرد
با صدای تیر همه حرکت کردن
یا سرعت حرکت میکردمو تیکاف میکشیدن نفر اول بودم ولی با ضربه محک کسی به قفسه سینم عقب افتادم
دیدم یوریه کسی که همیشه رو اعصاب من بود توی مسابقه ها
نفسم نا منزم شده بود احساس خفگی می کردم کلاهمو شیه شو دادم بالا و سرعت متور و زیاد کردم
ولی بازم درد بدی وسط سینم بود
مجبور بودم باید اول میشدم
نزدیک خط پایانی بودیم سرعتمو خیلی زیاد کردم ولی بازم دوم شدم متور نگاه داشتم
برای اولین بار باختم حس بدی داشت
همه دست و جیغ میکشدن برای یوری کلاهمو در ادراوردمو گذاشتم روی متور
دستمو روس قفسه سینم گذاشتمو ماساژش میداد مال که دستم توست یکی کشیده شد
نگاه کردم دیدم سایون با عصبانیت منو میشوند سمت اتاقای بار
بنمایند در خماری😁😁
نظر یادتون نره 😘😘😘
دوستون دارم ممممم😍💜💜
ژانر: اکشن. درام. اسمات و.....
تعداد قسمت ها:نا معلوم
شخصیت: تهیونگ. هه مین. کوکمین. سپ. نامجین و....
( سلااااااام خوب چخبر چطورین؟ خب این دفعه فیکم خیلی متفاوت تر از بقیه فیکامه منتظر اتفاق های باحال باشید😁)
علامت های اسمی:
ته: - هه مین: -
(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)(₌ㅇᆽㅇ₌)
(از دید ته)
-امم باشه
یونگی: ته گوش کن با اون پسره عوضی نگرد باشه؟؟؟
-هیونگ گفتم باشه
توی همین زمان که دستمو پشتم بردمو انگشتمو رو انگشت وستم گذاشتم ( این کار باعث میشه دروغت واقعی نشه)
یونگی: امیدوارم گوش کنی و با اون اشغال نگردی
- اون اونجور ادمی که فکر می کنی نیست
یونگی: تهیونگگکگگگ ( با داد)
با اعصبانیت امد بیرون و سوار مترو شدم و با سرعت زیاد میروندم
گوشیم توی جیب کت چرمم زنگ می خورد هیچ توجهی نمی کردم فقط میروندم که با جایی که همیشه خودمو خالی میکردم رسیدم از متور پیداده شدمو کلاهمو از سرم برداشتم گذاشتم روی متور
روی سخره وایستادم
- از همتونننننننن متنفرممممممممم من سایوننن رو دوست دارممممم بفهمیننننننن اون اینجور ادمی نیست که فکر می کنیدددد( با داد)
از بس داد زده بودم صدام بزور پامیشد چند ساعت همون جا نشستمو به شهری که زیر پام بود نگاه می کردم
چرا هیونگ می گفت نکردم باهاش اون ادم خوبیه تهیونگ چی کار می کنی؟ معلوم دیگه میرم با سایون
اما یون..... اون نمفهمه اون هیچی نمیفمه اما هیسسسس برو از سرم بیرون
همین جوری که با خودم حرف میزدم گوشیم زنگ خورد گوشی رو از توی جیبم در اوردم دیدم سایون
-الو
سایون: کدوم گورییییی؟؟؟ هااا؟؟؟ نمیگی نگرانت میشم؟
-ببخشید ددی
نفس های عصبیش توی گوشی می خورد و صداشو میتونستم بشنوم
چند دقیقه هیچ کدوم مون هیچی نگفتم تا
سایون: کجایی؟
- همین درو برا
سایون: تهیونگ عصبیم نکن کجایی؟
- میام پیشت
سایون: تهیونگ.....
قبل از این که حرف دیگه ای بزنه قط کردمو گوگول مپو باز کردم جایی که سایون بود رو نگاه کردمو گوشی رو خاموش کردمو گذاشتم تو جیبم
سوار متور شدمو کلاهمو سرم کردم
( یک ساعت بعد)
رسیدم به کافه باری که همیشه میامدیم
متور پارک کردم سمت کافه بار رفتم
در و باز کردم با اولین چهره ای که دیدم چهره عصبی ددی عصبیم بود
با عصبانیت امد سمتم و یغمو گرفت
سایون: تهیونگ چند بار بهت بگم هوم؟؟؟
- سایون اروم.....
سایون: تهیونگ از این عصبیم نکن هعی نگو اروم باشم به زبون ساده بهم بگو کدوم گوری بودی و چرا موقعی که دارم حرف میزنم گوشی رو قط می کنی و چند بار بهت بگم اون گوشی فاکیتو خاموش نکن
هیچی نگفتم فقط به چشمای عصبیش نگاه می کردم
نفسای داغش به صورتم می خورد فقط سکوت بین مون بود
یغمو ول کردو سمت میز رفت
خنده کوتاهی کردمو سمتش رفتم
- سایون
بهم نگاه نکرد
- ددی
ابرو هاشو انداخت بالا و بهم نگاه کرد
- ددی ببخشید
فکشو منقبض کرد و نگاهی از بالا تا پایینی بهم نگاه کرد
- ببخشید دیگه اذیتت نمیکنه کنم
سایون: بار اخرته؟ ( با جدیت)
- اره اره
سمت ته امد و بوسه ارومی روی لبای ته زد
سایون:بخشیدمت ولی تنبیهت سر جاشه
- عاشق تنبهاتم
مرد: رییس
سایون: هوم؟
مرد: مسابقه شروع شد
سایون نگاهشو از مرد گرفتو بهم داد
سایون: اگه کارت امروز خوب باشه از تبیه امشب خیلی چیزا کم میشه
سرم تکون دادم و کلاهمو برداشتمو سمت در رفتم
مرد: متورت رو گذاشتم سرجاش
- اوکی
سمت متورم رفتمو توی زمین بردمش
همه رقیب ها با متور وایستاده بودن و یک دختر هم با شلوارک و یک نیم تنه سیاه سفید و با پرچم بین دو تا شرکت کننده های وایستاده بود و با پرچم عشوه میرخت
همه کلت هاشون رو سرشون کردن و متور هاشون رو روشن کردنو گاز میداننن چرخ های پشتی موتر ها همه شون دود بلند میکرد
با صدای تیر همه حرکت کردن
یا سرعت حرکت میکردمو تیکاف میکشیدن نفر اول بودم ولی با ضربه محک کسی به قفسه سینم عقب افتادم
دیدم یوریه کسی که همیشه رو اعصاب من بود توی مسابقه ها
نفسم نا منزم شده بود احساس خفگی می کردم کلاهمو شیه شو دادم بالا و سرعت متور و زیاد کردم
ولی بازم درد بدی وسط سینم بود
مجبور بودم باید اول میشدم
نزدیک خط پایانی بودیم سرعتمو خیلی زیاد کردم ولی بازم دوم شدم متور نگاه داشتم
برای اولین بار باختم حس بدی داشت
همه دست و جیغ میکشدن برای یوری کلاهمو در ادراوردمو گذاشتم روی متور
دستمو روس قفسه سینم گذاشتمو ماساژش میداد مال که دستم توست یکی کشیده شد
نگاه کردم دیدم سایون با عصبانیت منو میشوند سمت اتاقای بار
بنمایند در خماری😁😁
نظر یادتون نره 😘😘😘
دوستون دارم ممممم😍💜💜
۳۸.۵k
۱۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.