دو پارتی وقتی هیچ کس نمیدونه تو خواهر بومگیویی
ساعت نزدیکای ۷ صبح بود که بیدار شدی الارمتو خاموش کردی و بلند شدی رفتی حموم اومدی و یه لباس راحت [اسلاید دوم] پوشیدی و رفتی بیرون وقت نداشتی صبونه بخوری برای همین توی راه یه آیس امریکانو گرفتی و شروع کردی به دوییدن تو در طول سال برادرتو زیاد نمیدیدی و فقط برای مناسبت های خاص میرفتی دیدنش امروزم تولدت بود برای همین سریع حاظر شدی بری تا وقتی که کاراش توی کمپانیشون شروع نشده ببینیش وسط راه چشمت خورد به یه شیرینی فروشی میدونستی که حتما اعضای تی اکس تیم اونجان برای همین ۶ تا کاپ کیک و یه شمع که عدد ۱۵ رو نشون میداد خریدی و رفتی داشتی وارد ۱۶ سال میشدی و از این بابت خیلی خوشحال بودی بلخره رسیدی به کمپانی بیگ هیت دم در با نگهبانی که دیگه باهاشون رفیق شده بودی سلام احوال پرسی کردین و بعد دوباره به راحت ادامه دادی توی راهرو یکی رو دیدی که خیلی آشنا بود درسته اون بومگیو بود همون برادرت که از بس سرش شلوغ بود تولدتو فراموش کرده بود از پشت پریدی بهش و چشماشو گرفتی
بومگیو : هی کای بازم بازیت گرفته؟ تویی دیگه؟ امروز حوصلشو ندارم بعدا بازی کنیم؟
ا/ت : نچ نچ نچ آدم تولد خواهر کوچیکشو فراموش میکنه؟
بومگیو : ا/ت شیییییی برنامه داشتم امشب توبوکی بخرم این بار من بیام پیشت ولی تو زودتر اومدی
ا/ت : یه چیزی یادت نرفته بگیی؟
بومیگو برگشت محکم بقلت کرد و لپتو کشید و برات اهنگ تولد خوند کاپ کیک ها رو دادی دستش و رفتی از کافه تریای کمپانی بخای بهت یه فندک بدن که شمع رو روشن کنی بومگیو هم گفت میره توی اتاق تمرینشون تا تو بیای و باهم تولدتو جشن بگیرن
توی کافه تریا**
مسئول کافه تریا : سلام میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت : سلام بله میتونم برای چند دقیقه فندکتونو قرض بگیرم؟ تولد کسیه میخایم براش شمع روشن کنیم
مسئول کافه تریا : بله بله بفرمایید راستی من تاحالا تورو ندیدم عضو کودوم گروهی؟ لسرافیم؟ نیوجینز؟شاید تو باهیی باشی خواهر کای
ا/ت : نه نه من چوی ا/ت هستم خواهر بومگیو تی اکس تی
مسئول کافه تریا : عا خوش بختم ا/ت برو الان دیرتر میشه
ا/ت : باشه فندکو ۵ دقیقه دیگه میارمم
وایسین پارت دو رو هم الان میزارم
بومگیو : هی کای بازم بازیت گرفته؟ تویی دیگه؟ امروز حوصلشو ندارم بعدا بازی کنیم؟
ا/ت : نچ نچ نچ آدم تولد خواهر کوچیکشو فراموش میکنه؟
بومگیو : ا/ت شیییییی برنامه داشتم امشب توبوکی بخرم این بار من بیام پیشت ولی تو زودتر اومدی
ا/ت : یه چیزی یادت نرفته بگیی؟
بومیگو برگشت محکم بقلت کرد و لپتو کشید و برات اهنگ تولد خوند کاپ کیک ها رو دادی دستش و رفتی از کافه تریای کمپانی بخای بهت یه فندک بدن که شمع رو روشن کنی بومگیو هم گفت میره توی اتاق تمرینشون تا تو بیای و باهم تولدتو جشن بگیرن
توی کافه تریا**
مسئول کافه تریا : سلام میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت : سلام بله میتونم برای چند دقیقه فندکتونو قرض بگیرم؟ تولد کسیه میخایم براش شمع روشن کنیم
مسئول کافه تریا : بله بله بفرمایید راستی من تاحالا تورو ندیدم عضو کودوم گروهی؟ لسرافیم؟ نیوجینز؟شاید تو باهیی باشی خواهر کای
ا/ت : نه نه من چوی ا/ت هستم خواهر بومگیو تی اکس تی
مسئول کافه تریا : عا خوش بختم ا/ت برو الان دیرتر میشه
ا/ت : باشه فندکو ۵ دقیقه دیگه میارمم
وایسین پارت دو رو هم الان میزارم
۱۰.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.