پارت ۱۲
ویو ادمین
=اه بازم این پسره اومد
٪میشه بپرسم چرا اینجوری باهاش حرف میزنی؟
=عا... خب... ببخشید
§ولی من بازم نفهمیدم چرا ما با اونا فامیلیم... یونگی دوست پسرته؟
+نه بابا دوست پسر چیه... منو جیمین برادریم
ویو گلسا
واتتتتتتتتتتت... کراشم با دشمنم برادره
اصن یعنی چییییییی
=مگه میشه براد باشید
+مامانم با باباش ازدواج کرده
∆اه انقدر اینو گفتیم زبونمون مو درورد لازم نکرده به این چیزی بگی
+خب ما بریم اتاقمون خوابم میاد
∆اوکی...
سه ساعت بعد
ویو یونگی
خواب بودم که یکی در اتاقمونو زد... بنیامین بود
§عااا.. ببخشید میگم.. همه جمع شدن تو خونه ی اصلی و جلسه دارن شما هم بیاین.... راستی جیمین کجاست؟
+ها؟ مگه بیرون نیست
§نه میخوای دنبالش بگردیم
+اره برو همه رو صدا کن بگو جیمین نیست
همون موقع ویو گلسا
اه اه اه بابا این جیمین داره عنشو درمیاره(از اونجایی که با جیمین حس رقابتی داره) موهاشو بست بالا و یه رژ مشکی زد و لباس استین کوتاه مشکی پوشید با استینک سوراخ سوراخ و شلوار بگ مشکی
رفت بیرون
٪تو چرا شبیه مرده ها شدی
=ها؟... تیپم که شبیه جیمینه
٪اونو دیدی؟
=نه برای چی؟
٪گمشده پیدا شد خبرم کن
=اوکی
ویو ادمین
همه خیلی بی صدا دنبال جیمین بودن که..
سبحان رفت دم یه درخت و داشت دورشو نگاه میکرد که بالا رو دید و جیمین اونجا بود
-تو اونجا چیکار میکنی؟
∆ها؟ برای چی؟
-همه دنبال تو ان.... بچه هااااا جیمنننن اینجاستتتت
همه جمع شدن دور درخت بجز یونگی
∆چرا دنبالم بودید
٪وای خداروشکر فکر کردیم اسیب دیدی... میتونی بیای پایین
∆اره... ولی نمیخوام.. دوست دارم از جمع فاصله بگیرم
«میدونم درونگرایی ولی بیا پایین جلسه داریم
∆عا.. اوکی
بعد پاشو گذاشت رو یه شاخه و پرید پایین و همینحوری که داشت میوفتاد دستشو گرفت به یه شاخه و پاشو روی یه برامدگی درخت گذاشتو پایین تر اومد و پرید زمین
∆عا.. میگم یونگی کو؟
§هان؟ راست میگی جاش گذاشتم.. یــــــــــونــــــــــگـــــــــــی
+بـــــــــلهههههه
§بیا جیمینو پیدا کردیم
+وات
بعد دوییدر اومد اونجا و با عجله جیمینو بغل کرد
+وای سکته کردم کجا بودی
∆عا... بابا من همین بالا بودم
+دیگه از جلوی چشمم تکون نمیخوریییی
∆باشه
جیمین تو خر ذوقی سگی بود
بعد همه رفتن جلسه...
=اه بازم این پسره اومد
٪میشه بپرسم چرا اینجوری باهاش حرف میزنی؟
=عا... خب... ببخشید
§ولی من بازم نفهمیدم چرا ما با اونا فامیلیم... یونگی دوست پسرته؟
+نه بابا دوست پسر چیه... منو جیمین برادریم
ویو گلسا
واتتتتتتتتتتت... کراشم با دشمنم برادره
اصن یعنی چییییییی
=مگه میشه براد باشید
+مامانم با باباش ازدواج کرده
∆اه انقدر اینو گفتیم زبونمون مو درورد لازم نکرده به این چیزی بگی
+خب ما بریم اتاقمون خوابم میاد
∆اوکی...
سه ساعت بعد
ویو یونگی
خواب بودم که یکی در اتاقمونو زد... بنیامین بود
§عااا.. ببخشید میگم.. همه جمع شدن تو خونه ی اصلی و جلسه دارن شما هم بیاین.... راستی جیمین کجاست؟
+ها؟ مگه بیرون نیست
§نه میخوای دنبالش بگردیم
+اره برو همه رو صدا کن بگو جیمین نیست
همون موقع ویو گلسا
اه اه اه بابا این جیمین داره عنشو درمیاره(از اونجایی که با جیمین حس رقابتی داره) موهاشو بست بالا و یه رژ مشکی زد و لباس استین کوتاه مشکی پوشید با استینک سوراخ سوراخ و شلوار بگ مشکی
رفت بیرون
٪تو چرا شبیه مرده ها شدی
=ها؟... تیپم که شبیه جیمینه
٪اونو دیدی؟
=نه برای چی؟
٪گمشده پیدا شد خبرم کن
=اوکی
ویو ادمین
همه خیلی بی صدا دنبال جیمین بودن که..
سبحان رفت دم یه درخت و داشت دورشو نگاه میکرد که بالا رو دید و جیمین اونجا بود
-تو اونجا چیکار میکنی؟
∆ها؟ برای چی؟
-همه دنبال تو ان.... بچه هااااا جیمنننن اینجاستتتت
همه جمع شدن دور درخت بجز یونگی
∆چرا دنبالم بودید
٪وای خداروشکر فکر کردیم اسیب دیدی... میتونی بیای پایین
∆اره... ولی نمیخوام.. دوست دارم از جمع فاصله بگیرم
«میدونم درونگرایی ولی بیا پایین جلسه داریم
∆عا.. اوکی
بعد پاشو گذاشت رو یه شاخه و پرید پایین و همینحوری که داشت میوفتاد دستشو گرفت به یه شاخه و پاشو روی یه برامدگی درخت گذاشتو پایین تر اومد و پرید زمین
∆عا.. میگم یونگی کو؟
§هان؟ راست میگی جاش گذاشتم.. یــــــــــونــــــــــگـــــــــــی
+بـــــــــلهههههه
§بیا جیمینو پیدا کردیم
+وات
بعد دوییدر اومد اونجا و با عجله جیمینو بغل کرد
+وای سکته کردم کجا بودی
∆عا... بابا من همین بالا بودم
+دیگه از جلوی چشمم تکون نمیخوریییی
∆باشه
جیمین تو خر ذوقی سگی بود
بعد همه رفتن جلسه...
۳.۳k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.