وقتی دکتر بود و تو خدمتکارش
پارت: 9
_ ا.ت ببخشید حواسم نبود
الان حالت بهترهـ کمکی میخوای انجام بدمـ..؟
+نه ممنون اقای پارک بابت کمکتون ولی _ولی چی؟
+ولی خب کار ک عقب میوفته
_گفتم نگران نباش ی چند روز یه خدمتکار دیگه جور میکنم تا کارای اونجا رو انجام بده
+عامم باش مرسی
_خواهش خو من برم ی سری
به لازانیا ها بزنم
+باشـ
ویو راوی:
پارک از روی تخت بلند شد
و از اتاق بیرون رفت و در اتاق رو نیم
باز گذاشت تا از ا.ت اگاه باشه
لازانیا ها پخته شده بود
اع داخل فر بیرون اورد و
داخل ظرف غذا کشید
خواست ا.تو صدا بزنه ولی با اون سوختی هاش نمیتونست
(منم یه سوختی بدی رون پام دارم/:)
پس بلند شد و به همراه غذا رفت اتاق
ا.ت خودشو یکم جمو جور کرد
_راحت باش
+راحتم مرسی(ضایع نکن/:)
_تستی اع غذا بکن
+باش
(ملچ ملوچ اروم)
یک سکوتیـ...
هردو اع طعمش شگفت زده شده بودن
(منم دلم خواست پدصگا)
+طعمش فوق العاده اس
_اهومم عالی(دهن پر)
ات یه لبخند ریزی زد
بعد اتمام غذا...
پارک رفت ظرفا شست(الهی )
بعدش رفت جای ا.ت تا بگه کـ...
_ ا.ت ببخشید حواسم نبود
الان حالت بهترهـ کمکی میخوای انجام بدمـ..؟
+نه ممنون اقای پارک بابت کمکتون ولی _ولی چی؟
+ولی خب کار ک عقب میوفته
_گفتم نگران نباش ی چند روز یه خدمتکار دیگه جور میکنم تا کارای اونجا رو انجام بده
+عامم باش مرسی
_خواهش خو من برم ی سری
به لازانیا ها بزنم
+باشـ
ویو راوی:
پارک از روی تخت بلند شد
و از اتاق بیرون رفت و در اتاق رو نیم
باز گذاشت تا از ا.ت اگاه باشه
لازانیا ها پخته شده بود
اع داخل فر بیرون اورد و
داخل ظرف غذا کشید
خواست ا.تو صدا بزنه ولی با اون سوختی هاش نمیتونست
(منم یه سوختی بدی رون پام دارم/:)
پس بلند شد و به همراه غذا رفت اتاق
ا.ت خودشو یکم جمو جور کرد
_راحت باش
+راحتم مرسی(ضایع نکن/:)
_تستی اع غذا بکن
+باش
(ملچ ملوچ اروم)
یک سکوتیـ...
هردو اع طعمش شگفت زده شده بودن
(منم دلم خواست پدصگا)
+طعمش فوق العاده اس
_اهومم عالی(دهن پر)
ات یه لبخند ریزی زد
بعد اتمام غذا...
پارک رفت ظرفا شست(الهی )
بعدش رفت جای ا.ت تا بگه کـ...
۵.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.